نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 550
و گفت شما كه مىدانيد من در مجالس شما شركت
نمىكنم كاتب گفت من تو را دعوت مىكنم كه در منزلم طعامى ميل كنى، و با قدم
مباركت منزل مرا تبرك سازى و در آخر گفت دعوت از ناحيه فلان بن فلان است، كه از
وزراى خليفه است ناگزير محمد بن على به خانه آن وزير رفت، همين كه طعامى خورد درد
مسموميت را احساس نموده و دستور داد كه مركبش را بياورند، صاحب خانه در خواست كرد
بيشتر بماند، او گفت بيرون رفتن من براى تو بهتر است محمد بن على آن روز و آن شب
را با آن وضع بسر برد تا از دنيا رخت به ديگر سراى برد.[1]
مؤلف: اين داستان را به غير اين طريق نيز نقل كردهاند، و اگر ما همه روايت را با
اينكه طولانى بود نقل كرديم، و نيز روايات قبلى را با اينكه مضمون مجموع آنها مكرر
بود آورديم، براى اين بود كه اين روايات مشتمل بر بحثهايى قرآنى بود و خواننده
مىتوانست براى فهم آيات از آنها كمك بگيرد.
و در در
المنثور است كه احمد و ابن جرير و ابن ابى حاتم از عبد اللَّه بن عمر روايت
كردهاند كه گفت: زنى در عهد رسول خدا 6 مرتكب سرقت شد، و دست راستش قطع گرديد،
بعد از قطع شدن دستش عرضه داشت: يا رسول اللَّه آيا توبه من قبول است؟
فرمود: بله
تو امروز از گناهت پاك شدى، آن چنان كه در روز تولدت از مادر بى گناه بودى و در
اين واقعه بود كه آيه سوره مائده نازل شد كه:(فَمَنْ
تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ
اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ)[2].
مؤلف: اين روايت
از باب تطبيق است و اتصال آيه به ما قبل خود و نازل شدنش با ما قبلش، روشن است.