نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 438
مىدارد، و همچنين بى بند و بارى در ساير قواى
شهويه و قواى غضبيه، اين حقيقت نيز امرى است كه دائما در خود و در غير خود در طول
زندگى مشاهده مىكنيم.
و معلوم است
كه در اين افراط و تفريط هلاك انسانيت است، براى اينكه انسان عبارت است از همان
نفسى كه اين قواى مختلف را تسخير كرده و به خدمت گرفته است، و منظورش از اين تسخير
تنها اين است كه قواى نامبرده را طورى به كار وا بدارد كه سعادتش را تامين كند، و
يا به عبارت ديگر قواى نامبرده را محكوم كند به اينكه تنها در طريق سعادت حيات
دنيايى و آخرتى او كار كنند و حيات اين چنينى جز حياتى علمى و كمالى نمىتواند
باشد، پس او چارهاى جز اين ندارد كه زمينه كار كردن براى هر يك از قواى نامبرده
را فراهم سازد، و به خاطر به كار بستن يك قوه، قوهاى ديگر را از كار نيندازد و
معطل نگذارد، و به كلى باطل نسازد.
پس براى
انسان معناى انسانيت تمام و محقق نمىشود، مگر وقتى كه بتواند قواى مختلف خود را
طورى تعديل كند كه هر يك از آنها در حد وسط قرار گيرد، و در وسط طريقى كه برايش
تعيين شده عمل كند، و بلكه عدالت در همه قوا همان چيزى است كه ما به نام فضائلش
مىخوانيم، وقتى مىگوئيم اخلاق فاضله منظورمان همين ملكات است، مانند ملكه حكمت و
ملكه شجاعت و ملكه عفت و امثال آن كه كلمه عدالت همه آنها را در خود
مىگنجاند.
و در اين
معنا هيچ شكى نيست كه اگر انسانها به افكارى كه فعلا دارند رسيدهاند، و دامنه تمدن
و معارف و علوم بشرى خود را اينهمه وسعت دادهاند همه و همه به پيشنهاد و يا به
اقتضاى اين قواى شعورى آنها بوده، به اين معنا كه انسان در آغاز پيدايش خود از هر
علمى و معارفى تهى دست بوده، و اگر در پى تحصيل علمى و آگهىاى بر آمده از پيش خود
و بدون انگيزهاى از داخل وجودش نبوده، بلكه اين قواى درونى او بوده كه احساس حاجت
به چيزى كرده و او را وا داشته كه در بر آوردن حاجت وى بپاخيزد، و براى به دست
آوردن آن فكر خود را به كار اندازد و همين شعورهاى ابتدايى مبدأ تمامى علوم انسانى
بوده كه به تدريج و همواره اطلاعات خود را با تعميم دادن يا تخصيص دادن يا تركيب
كردن و يا از هم جدا نمودن به كمال و تماميت امروزش رسانده است.
از همين جا
است كه يك انسان پژوهشگر حدس مىزند كه چه بسا افراط آدمى و فرو رفتنش در بر آوردن
حوائج يك قوه از قواى متضادش و بازماندن از حوائج ساير قوايش باعث آن شود كه در
افكار و معارفش منحرف گشته و در نتيجه تحكيم و ترجيح خواستهها و مشتهيات و
پيشنهادهاى يك قوه را بر خواستههاى ساير قوا، به اين گمراهى بيفتد كه تصديقهاى آن
قوه را نيز بر تصديقهاى ساير قوا تحكيم دهد، و سر انجام فكر و ذكرش تنها پيرامون
خواستههاى آن دور بزند.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 438