نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 367
(أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ) به معناى واو
باشد، كه نقل كلام اين قائل به زودى مىآيد، علاوه بر اينكه عذرهايى كه تكليف غسل
و وضو را به تيمم مبدل مىكند، منحصر در مرض و سفر نيست بلكه مصاديقى ديگر نيز
دارد.
بنا بر اين
بايد فكر كرد ببينيم چرا خداى تعالى در ميان عذرها تنها سفر و بيمارى را ذكر كرد،
و در ميان موجبات وضو و غسل تنها مساله غائط و تماس با زنان را آورد؟ بايد دانست
منظور آوردن نمونههايى است از مواردى كه انسان اتفاقا مبتلا به بى آبى مىشود، و
نمونه مواردى كه طبعا و غالبا پيش مىآيد بيمارى و سفر است، كه آدمى در اين دو حال
غالبا در معرض و در مظنه بى آبى قرار مىگيرد و نمونه مواردى كه احيانا بطور اتفاق
پيش مىآيد غائط و جنابت است كه دست نيافتن به آب در اين دو حال اتفاقى است، و از
جهتى ديگر عكس گذشته پيش آمدن اصل بيمارى و سفر در مقايسه با بنيه طبيعى بشر امرى
است كه احيانا پيش مىآيد، ولى احتياج به دفع غائط و تماس با زنان امرى طبيعى است،
يكى از آن دو باعث حدث اصغر و نجاست بدن مىشود، و ديگرى موجب حدث اكبر و غسل است،
يكى وضو را واجب مىكند و ديگرى غسل را، پس اين موارد چهارگانه مواردى است كه
انسان مبتلا بدان مىشود، بعضى از آنها اتفاقا پيش مىآيد و بعضى ديگر طبيعتا، و
دست نيافتن به آب در بعضى از آن موارد غالبا پيش مىآيد، مانند مرض و سفر، و در
بعضى ديگر احيانا مانند تخلى كردن و مباشرت با زنان كه در اين موارد اگر دست آدمى
به آب نرسيد بايد تيمم كند.
و بنا بر اين
مساله نبودن آب كنايه است از اينكه انسان نتواند آب را استعمال كند، حال يا به
خاطر اينكه آب ندارد، و يا آب برايش ضرر دارد، و يا وقت براى غسل و وضو ندارد، و
اگر از همه اين موارد تعبير كرد به اينكه آب نيابد، براى اين بود كه غالب مواردى
كه انسان قدرت بر وضو و غسل ندارد موردى است كه آب پيدا نمىكند، و لازمه اين سخن
آن است كه يافت نشدن آب قيد باشد براى امور چهارگانه، و حتى براى بيمار.
از آنچه گذشت
پنج نكته كه در آيه شريفه هست روشن مىشود، اول اينكه مراد از مرض در كلمه
مرضى آن بيماريهايى است كه انسان مبتلاى به آن، نمىتواند آب استعمال كند،
به اين معنا كه استعمال آب براى او يا حرجى يا مايه ضرر است، اين نكته را ما از
اينجا استفاده كرديم كه جمله:(إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى) را مقيد
كرده به جمله(فَلَمْ تَجِدُوا ماءً)، هر چند كه از سياق
آيه نيز استفاده مىشود.
دوم اينكه
جمله:(أَوْ عَلى سَفَرٍ) شق ديگر ترديد است،
و شقى است جداى از شق قبلى و از شق بعدى، چون مسافرت خود يكى از ابتلا آتى است كه
آدمى دارد، و در آن حال
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 367