نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 343
طعام حبوبات نيست، چون در دريا نه گندم مىرويد و
نه جو، و علما هم در آن حرفى ندارند، اشكال ديگرى كه كرده امثال آيه:(كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلًّا لِبَنِي إِسْرائِيلَ ...) است كه در آن نيز
احكام همراه لفظ كل آمده، باز هم مورد بحث علماء نيست.
صاحب المنار
بعد از اين حملهها خودش گفته كه ما از دين يهود اين را مىدانيم كه گندم و حبوبات
بر آنان حرام نبوده[1] و غفلت
كرده از اينكه همين علم ما به احكام دين يهود خود قرينه است بر اينكه منظور از كل
الطعام غير گندم و جو است.
و جا داشت كه
وى اول به قرآن و مواردى كه اين كلمه بطور مطلق در قرآن بكار رفته مراجعه مىكرد،
سپس هر چه مىخواست بگويد مىگفت، نظير آيه:(فِدْيَةٌ
طَعامُ مِسْكِينٍ)[2] و آيه:(أَوْ كَفَّارَةٌ طَعامُ مَساكِينَ)[3]، و آيه:(وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ)[4] و آيه:(فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ)[5]، و امثال
آن.
وى سپس
مىگويد: اصلا دانههاى خوردنى در مظنه و معرض حلال و حرام بودن نيستند، آنچه در
اين معرض است گوشت است، كه يا به خاطر وصفى محسوس مثل مردار شدن حيوان حرام
مىشود، و يا بخاطر وصفى نامحسوس و معنوى مثل تقرب جستن به غير خدا به وسيله
قربانى كردن، و لذا خداى تعالى فرمود:(قُلْ لا أَجِدُ فِي ما أُوحِيَ
إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلى طاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ
دَماً مَسْفُوحاً)[6] و هر دوى
اين محرمات مربوط به حيوانها است، و اين آيه خود نص در اين است كه تحريم منحصرا در
ميان غذاهاى حيوانى است، پس حرام بودن غير حيوانى يعنى حبوبات احتياج به دليل دارد[7] اين بود گفتار ديگر صاحب المنار.
و اين گفته
وى از گفتار قبليش عجيبتر است، اما اينكه گفت دانهها در مظنه و معرض حلال و حرام
بودن نيستند و آنچه در اين معرض است گوشت است، در پاسخش ممكن است كسى بگويد كه
منظورت چه زمانى است؟ آيا در مثل زمانهاى خود ما است؟ كه معلوم است
[6] بگو من در آنچه به سويم وحى شده حرامى را در خوردنيهايى كه
خورنده مىخورد نمىيابم، مگر آنكه آن خوراك ميته باشد، و يا خون ريخته شده.
سوره انعام آيه: 145