نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 229
كتاب اين انبياء را مىشناختند و به كيفيت بعثت و
دعوت آنان آشنا بودند و مىدانستند كه بعضى از آنها كتاب آوردند، مانند داوود كه
زبور را آورد كه خود وحيى بود از سنخه وحى و نبوت و مانند موسى كه معجزه تكليم را
داشت كه خود نوعى ديگر از وحى نبوت بود و مانند غير او چون اسماعيل و اسحاق و
يعقوب كه بدون كتاب آمدند ولى آمدنشان باز مستند به وحى نبوت بود، يعنى پيغمبر
صاحب كتاب از آمدن آنان خبر داده بود.
و جامع همه
انحاء نبوت و وحى اين است كه انبياء فرستادگانى از ناحيه خداى تعالى هستند،
آمدهاند تا به بشر بفهمانند در برابر كارهاى نيك ثواب دارند و در برابر كارهاى
زشت عذاب، خدا آنان را فرستاده تا حجت را بر مردم تمام كنند يعنى آنچه را كه
عقلشان بر خوبى و بدى آنها حكم مىكنند به وسيله بيانات خود و بر شمردن فوائد
دنيوى و اخروى نيكىها و ضررهاى دنيوى و اخروى بدىها حجت بر مردم تكميل گردد و
ديگر بعد از آمدن رسولان مردم عليه خدا حجتى و بهانهاى نداشته باشند.
و
الاسباط ... در سابق يعنى در سوره آل عمران آيه 84 كه مىفرمايد:(وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ) شرح داديم كه انبياء يا ذريه يعقوبند و يا از
اسباط بنى اسرائيل.
(وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً ...) بعضى از مفسرين گفتهاند: كلمه
زبور به معناى مكتوب است و از اين جا منشا گرفته كه وقتى عرب بخواهد بگويد:
فلانى فلان چيز را نوشت، مىگويد: زبره يعنى آن را نوشت، پس زبور به
معناى مزبور است.
(رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ ...) اين سه كلمه يا هر
سه حالند و يا اولى حال و دو تاى اخير صفتند براى آن و ما در سابق يعنى در تفسير
آيه شريفه:(كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً)[1] در جلد دوم اين كتاب
بحثى مفصل از اينكه ارسال رسولان چه معنا دارد؟ و تماميت حجت از ناحيه خدا بر مردم
به چه معنا است؟
و اينكه عقل
به تنهايى و بدون راهنمايى انبيايى كه از ناحيه خداى تعالى مبعوث شوند و شرايعى
بياورند نمىتواند بشر را اداره كند گذرانديم.
(وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً) حال كه عزت مطلقه و حكمت مطلقه و بدون
قيد و شرط از آن خداى تعالى است، ديگر