نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 170
(يَتامَى النِّساءِ اللَّاتِي لا تُؤْتُونَهُنَّ
ما كُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ ) (تا آخر حديث)[1].
و در همان
كتاب آمده كه: عبد بن حميد و ابن جرير از ابراهيم روايت كردهاند كه در ذيل آيه
مورد بحث گفته است: اگر وارث ميت دخترى زشت صورت بود هيچ چيزى از ميراث را به او
نمىدادند و حتى از ازدواج كردنش جلو گيرى مىنمودند تا بميرد و اموالش را ارث
ببرند و به همين جهت بود كه خداى تعالى اين آيه را نازل كرد.[2]
مؤلف: اين معانى به طرق بسيارى ديگر نقل شده، هم از طرق شيعه و هم از طرق اهل سنت
كه بعضى از آن روايات در اوائل سوره گذشت.
و در مجمع در
ذيل آيه:(لا تُؤْتُونَهُنَّ ما كُتِبَ لَهُنَّ) جمله را
معنا كرده به ما كتب لهن من الميراث يعنى آنچه از ميراث كه
خداوند براى آنان نوشته است آن گاه فرموده: اين تفسير از امام ابى جعفر (ع)
روايت شده.[3] و در
تفسير قمى در ذيل آيه:(وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها
نُشُوزاً ...) گفته: اين آيه در باره دختر محمد بن مسلمه نازل شد كه او
همسر رافع بن خديج بود و داشت پا به سن مىگذاشت، و رافع بن خديج زن جوانى سر او
گرفت و اتفاقا در نظر او از دختر محمد بن مسلمه زيباتر هم بود، لا جرم دختر محمد
بن مسلمه به همسرش رافع گفت: من هيچ شكى ندارم كه تو از من دلسرد و روىگردان
شدهاى و همسر جوانت را بر من ترجيح مىدهى، آيا جز اين است؟
رافع گفت:
همين طور است و علتش اين است كه او جوانتر و در نظر من زيباتر از تو است، حال اگر
مايل باشى قرار مىگذاريم كه من دو روز و يا سه روز سهم او باشم و يك روز سهم تو،
دختر محمد بن مسلمه حاضر به اين تقسيم نشد، رافع به ناچار او را طلاق داد و بعدها
يك بار ديگر او را طلاق گفت، براى نوبت سوم كه مىخواست او را به خانه برگرداند
دختر قبول نكرد و گفت: به شرطى بار ديگر همسرت مىشوم كه سهم مرا به كسى ندهى و
خلاصه به فرموده آيه شريفه كه مىفرمايد:(وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ
الشُّحَّ)، شح و بخل او گل كرد تا آنجا كه رافع او را راضى كرد و طبق دلخواه
او مصالحه كرد و خداى تعالى در اين خصوص فرمود:(فَلا
جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ).
بعد از آنكه
آن زن راضى شد و در خانه شوهر قرار گرفت، رافع نتوانست بين او و همسر جديد و جوانش
به عدالت رفتار كند، اينجا بود كه آيه: