نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 130
باشد. (يعنى مستثناء قبل از استثناء داخل در
جمعيت مستثناء نبوده) در نتيجه كلمه الا معناى ليكن را مىدهد،
و معناى آيه چنين مىشود: هيچ خيرى در سخنان بيخ گوشى آنان نيست، و ليكن كسى
كه امر به صدقه يا معروف يا اصلاح بين مردم مىكند، در اين امر كردنش خير
هست .
در اينجا دو
سؤال مطرح مىشود: يكى اينكه چرا دعوت بيخ گوشى به خير را امر خواند؟
جوابش اين
است كه اين از قبيل استعاره است.[1] سؤال دوم
اينكه خداى تعالى خيرى را كه صاحب نجوا بدان امر مىكند سه چيز دانسته: يا صدقه، و
يا معروف و يا اصلاح بين مردم. با اينكه صدقه خود يكى از مصاديق معروف است و با
آوردن كلمه معروف احتياج به ذكر صدقه نبود.
جوابش اين
است: ذكر خاص با وجود عام، عنايت زايدى نسبت به خاص را مىرساند، در اينجا نيز
آوردن كلمه صدقه مىفهماند كه صدقه فرد كامل معروف است و در احتياجش به سخنان سرى
طبعا نيازمندتر به نجوا است و غالب موارد همين طور است.
(وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ ...) در اين جمله
حال نجوا را به بيانى ديگر و از نقطه نظر آثار يعنى مثوبت و عقوبت تفصيل مىدهد.
تا به اين وسيله وجه خير بودن آنچه از نجوا كه خير است و وجه خير نبودن آنچه كه
خير نيست را روشن مىسازد.
و حاصل مفادش
اين است كه: نجوا دو قسم است: يكى نجواى كسى كه منظورش از آن به دست آوردن خشنودى
خداى تعالى است كه خواه ناخواه نجواى او يا با عنوان معروف منطبق است، و يا با
عنوان اصلاح بين مردم. البته معروف و اصلاحى كه به خاطر رضاى خدا صورت بگيرد كه
چنين نجوايى را خداى تعالى با اجرى عظيم پاداش مىدهد.
قسم دوم
نجوايى كه منظور توطئه چينى عليه رسول خدا و اتخاذ طريقى غير طريق مؤمنين صورت
بگيرد. كه خداى سبحان صاحبان چنين نجوايى را املاء و استدراج مىكند. يعنى انواع
برخورداريهاى مادى را در اختيارشان مىگذارد تا همه گناهان را مرتكب شوند، و در
آخر به دوزخ شوند كه بد سر انجامى است.
[1]( كانه خواسته است دعوت كننده بسوى خير را احترام نموده و او
را ما فوق طرف مقابلش قلمداد كند زيرا او با دعوت خود حقى به گردن طرف مقابلش پيدا
مىكند. مترجم )
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 130