نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 51
مىگرداند نخست حالتى اول به آن مىدهد بعد به
حالت دوم و از آن حالت به حالت سوم در مىآورد و همچنين اشيا را از پشت سر به پيش
مىراند.
و همانطور كه
گفتيم مقدرات اشيا را به پيش مىراند، همچنين اجلها نيز دست در اين كارند، (اجلها
كه آخرين مرحله و نقطه نهايى وجود هر چيز است) نيز موجود را از جلو به سوى خود
مىكشد، اين معنايى است كه از آيه زير به خوبى استفاده مىشود:(ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ
أَجَلٍ مُسَمًّى، وَ الَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ)[1] چون اين آيه بطورى
كه ملاحظه كرديد اشيا را مرتبط و بسته به غايات آن (كه همان اجلهاى آنها است)
مىداند، و معلوم است كه دو چيز وقتى به هم مرتبط باشند و يكى از ديگرى قوىتر
باشد، آن قوى طرف ضعيف را به سوى خود مىكشد، و چون اجلها امورى ثابت و لايتغيرند،
پس هر موجودى را از جلو به سوى خود مىكشند چون گفتيم ثابت هستند و در نتيجه
قوىترند.
[سه قوه
اصلى كه در قرآن كريم در باره موجودات اثبات شده است]
پس اشيا همه
را در احاطه قواى الهيه قرار دارند قوهاى از پشت سر آنها را به سوى نقطه
نهايىشان هل مىدهد، و قوهاى كه از جلو آنها را به همان نقطه جذب مىكند، و
قوهاى همراه آن است كه تربيتش مىكند، اينها سه قوه اصلى است كه قرآن كريم آنها
را اثبات مىكند، غير آن قوايى كه حافظ و رقيب و قرين موجودات است نظير ملائكه و
شياطين و غير آنها.
مطلب ديگر
اينكه ما بعضى از تصرفات در موجود را كه هدفى در آن دنبال مىشود ولى خود آن موجود
آن هدف را تشخيص نمىدهد و نمىفهمد (كه آيا صلاحيت اين تصرف را دارد يا ندارد؟)
امتحان مىناميم، چون خود ما هم اين گونه تصرفات را در اشياى ديگر مىكنيم، وقتى
حال چيزى برايمان مجهول است، و نمىدانيم آيا صلاحيت فلان امر را دارد يا ندارد، و
يا از باطن امرش خبر داريم ليكن مىخواهيم اين باطن را ظاهر سازيم، كارهايى با آن
چيز مىكنيم كه اين منظور ما را دست مىدهد، و مىفهميم آيا توانايى قبول اين گونه
تصرفات را دارد يا ندارد، و آن را از خود دفع مىكند، و اين عمل خود را
امتحان يا اختيار و يا استعلام مىناميم، و يا
مىگوئيم اين جنس استاندارد شده است.
و اين معنا
به خودى خود با تصرفات الهى در مورد بندگانش منطبق است، آزمايشگر و متصرف خدا و
جنسى كه مىخواهد آزمايشش كند انسان، و تصرفات آزمايشى او شرايع و حوادث است كه با
اين شرايع و حوادث حال انسانها را بالنسبه به آن مقصدى كه دعوت دينى
[1] ما آسمانها و زمين و آنچه بين آن دو است جز به حق
نيافريدهايم، و جز براى مدتى تعيين شده از پيش ايجاد نكرديم، ولى كسانى كه كافر
شدند از آن چه انذار و تحذير مىشوند روى گردانند. احقاف: آيه 3
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 51