نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 48
مىسازد كه حق اشيا بر خداى تعالى يكى اين است كه
آنها را تكوينا به سوى كمالى كه بر ايشان مقدر كرده هدايت فرمايد، و خصوص انسان را
به سوى كمالش هدايتى تشريعى فرمايد، و شما خوانندگان عزيز در سابق در مباحث نبوت
توجه كرديد كه چگونه تشريع داخل در تكوين ميشود و چگونه قضا و قدر بدان احاطه مىيابد.
[كمال نوع
بشر در گرو يك سلسله افعال اختيارى و ارادى است]
آرى از ميان
همه انواع موجودات نوع بشر نوعى از وجود است كه امرش تمام نمىشود و به كمال
نمىرسد مگر با يك سلسله افعال اختيارى و ارادى كه آن نيز سر نمىزند مگر از
اعتقاداتى نظرى و عملى، در نتيجه خصوص اين نوع بايد در تحت قوانين زندگى كند، حال
چه قوانين حق و چه باطل، چه خوب و چه بد، پس خدايى هم كه عالم تكوين را راه
انداخته بايد براى او از طرفى يك سلسله اوامر و نواهى كه جامع آن را شريعت
مىناميم تشريع كند، و از سوى ديگر حوادث اجتماعى و فردى پديد بياورد، تا انسان در
برخورد با اين دو آنچه در قوه و استعداد دارد را فعليت دهد، و در آخر يا سعادتمند
شود، و يا شقى و بدبخت گردد، و آنچه در باطن و كمون وجودش هست به ظهور برسد، اينجا
است كه نام محنت و بلا و امتحان و امثال آن هم بر اين حوادث منطبق مىشود، و هم بر
اين تشريع.
توضيح اين
معنا اينكه هر كس دعوت خدا را پيروى نكند، و در نتيجه خود را مستوجب شقاوت و
بدبختى سازد، كلمه عذاب بر او حتمى مىشود (البته در صورتى كه به همان حال باقى
بماند) و از آن به بعد هر حادثهاى كه مورد امر و يا نهى الهى باشد پيش بيايد.
و او با ترك
دستور خدا و مخالفت با آن فعليت جديدى از شقاوت پيدا مىكند، هر چند كه به وضع
موجودش راضى و بلكه مغرور هم باشد، پس اين جز مكر خداوند چيز ديگرى نيست و همان
مكر الهى است (چون فرق بين مكر خلق و مكر خالق همين است كه خلق وقتى با كسى دشمنى
مىكند، دشمنيش را با عملى انجام مىدهد كه طرف مقابل ناراحت شود، و به همين جهت
هر انسانى از مكر دشمن خود حذر مىكند مترجم )، ولى خداى تعالى وقتى
مكر مىكند به همان چيزهايى مىكند كه دشمن خدا آن را سعادت خود مىداند، و در
نتيجه آنچه تلاش مىكند براى رسيدن به هدفى است كه آن را رستگارى خود مىداند، ولى
عين بدبختى او است و خودش نمىفهمد، در اين بابت آيات زير را مورد دقت قرار دهيد.