نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 8
سر هم نازل مىشده، بدون اينكه فاصله زيادى ميان
آنها افتاده باشد و اين نوع نزول هم نزول تدريجى است. پس آيه نامبرده گفتار ما را
نقض نمىكند و همچنين ساير آياتى كه به عنوان نقض ذكر كردند، هيچيك نقض نيست
(داستان مائده نيز ناقض نيست، براى اينكه نزول آن هم به تدريج است، اول بايد سفره
را انداخت بعد نان و سپس خورش را در آن نهاد مترجم ) و با اين بيان،
جواب از بقيه آياتى كه ذكر شده بود روشن مىشود.
و اما اينكه
بعضى براى دفع نقض نامبرده گفتهاند كه: بهتر آنست بگوييم معناى(نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ) انزال بعد از انزال و به عبارت ديگر انزال
دفعى است علاوه بر اينكه صرف استحسانى است كه به هيچ وجه نبايد در استعمال لغتها
راه يابد، نقضهاى نامبرده را جواب نمىگويد، براى اينكه انزال بعد از انزال نيز
تنزيل است، يعنى نزول تدريجى است، و بايد از آن به تنزيل تعبير كرد پس اين سؤال
باقى است كه چرا فرمود:(لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً
واحِدَةً)[1] و يا فرمود:(أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنا مائِدَةً)[2] و يا (لَوْ لا
نُزِّلَ عَلَيْهِ ...)[3].
[وجه اينكه
قرآن كريم در باره وحى، تعبير انزال و تنزيل (فرود آمدن) را بكار برده است]
و اما اين
سؤال كه اصلا چرا قرآن كريم وحى را به تنزيل و انزال كه لازمه معنايش فرود آمدن از
مكانى والا و يا مقامى والا است تعبير فرموده؟ جوابش اين است كه وقتى مقام خداى
تعالى بلندترين مقام باشد و آيات قرآنى و يا اوامر و نواهى از آن مقام بسوى بندگان
صادر مىشود قهرا مقام بندگان مقامى پايينتر خواهد بود، كه دستورات الهى در آن
مقام مستقر مىشود و خداى تعالى مقام خود را بلند و درجات خود را رفيع خوانده،
فرموده:(إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ)[4].
و نيز قرآن
كريم را نازل از ناحيه خود خوانده و فرموده:(وَ لَمَّا
جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ)[5].
پس به اين دو
اعتبار، يعنى بلندى مقام خدا، و پستى مقام عبوديت، صحيح است كه آمدن قرآن از آن
مقام به اين مقام را نزول خواند.