نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 496
و نيز اصول عقايد مسيحيت يعنى سهگانه بودن واحد،
و نازل شدن لاهوت در لباس ناسوت، و اينكه لاهوت عذاب و بدار آويخته شدن را پذيرفت[1] تا فدا و كفاره گناهان خلق شود، در
بتپرستان قديم هند و چين و مصر و كلدان و آشور و فرس بر سر زبانها بوده، و همچنين
در بتپرستان قديمى غرب از قبيل روميان و اسكانديناويان و غير ايشان سابقه داشته،
و كتبى كه در اديان و مذاهب قديم نوشته شده از وجود چنين عقائدى خبر داده است. از
آن جمله دوان در كتاب خود (خرافات تورات و اديانى ديگر چون تورات)
نوشته است: اينك نظرى به هند مىافكنيم و مىبينيم كه بزرگترين و معروفترين عبادت
لاهوتيشان تثليث است، و اين تعليم را به زبان بومى خود ترى مورتى
مىگويند. و اين نامى است مركب از دو كلمه به لغت سنسكريتى، يكى ترى
يعنى سه تا، و يكى مورتى يعنى هياتها و اقنومها، و اين سه اقنوم
عبارتند از: 1- برهما، 2- فشنو، 3- سيفا، كه در عين اينكه سه اقنومند، يك چيزند و
وحدت از آنها منفك نيست، و در نتيجه به عقيده آنان اين يك چيز، معبود واحدى است.
آن گاه
مىگويد: برهما به عقيده آنان پدر، و فشنو پسر، و سيفا روح القدس است. و اضافه
مىكند: كه نامبردگان، سيفا را كرشنا مىخوانند، يعنى رب مخلص، و روح
عظيمى كه فشنو از او متولد مىشود. (و اين كرشنا، همان
كرس ،- بزبان انگليسى به معناى مسيح مخلص- است.) پس فشنو، همان الهى است كه
در ناسوت زمين ظهور كرده تا مردم را نجات دهد. پس او يكى از اقانيم سهگانه است كه
روى هم اله واحدند.
و نيز اضافه
مىكند كه: هنديان بعنوان رمز، اقنوم سوم را به شكل كبوتر مىكشند، عينا
[1] كشتن بوسيله دار- صليب- از رسوم بسيار قديم است، و مخصوص كسانى
بوده كه جرمشان زياد و گناهشان شنيع باشد. و اين يكى از شديدترين طرق مجازات بوده.
بطورى كه مردم از شنيدن دار چندش كرده و مىرميدند و طريقه دار زدن، اينطور بوده
كه از دو عدد تير چوبى كه بالاى يكى از وسط ديگرى مىگذشته و چيزى به شكل صليب
معروف درست مىكردند. بطورى كه با قامت يك انسان كه بر آن حمل مىكنند، منطبق
باشد. آن گاه انسان محكوم را روى آن خوابانيده، دستهايش را به دو طرف چوبه افقى
ميخكوب و پاهايش را بدو طرف چوب عمودى، يا با ميخ و يا با طناب مىبستند. آن گاه
چوب را بلند كرده، طرف پائين آن را در چالهاى مىكاشتند، بطورى كه از كف زمين تا
كف پاى محكوم، يك متر( دو ذراع) فاصله باشد.
يك روز يا چند روز بهمين حال مىماند، آن گاه هر دو پايش را
قطع مىكردند، تا بر سردار بميرد. و يا از دار پائين آورده و به قتلش مىرساندند.
و البته محكوم را قبل از آويختن بدار، با شلاق و يا قطع لب و بينى و انگشتان و
عورت، شكنجه نيز مىكردند. و اين براى هر قومى كه يكى از آنان چنين محكوميتى پيدا
مىكرده، بدترين ننگ بوده است.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 496