نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 490
كتاب قصص نقل كردهاند، در كتاب قاموس هم در ماده
يوحنا به آن اشاره شده است.
بعضى ديگر
معتقدند كه تمامى اين انجيل و رسالههاى يوحنا تاليف خود او نيست بلكه بعضى از
مسيحيان آن را در قرن دوم ميلادى نوشته و به دروغ به يوحنا نسبت دادهاند تا مردم
را بفريبند.[1] بعضى ديگر
معتقدند كه انجيل يوحنا در اصل بيست باب بوده و بعد از مرگ يوحنا كليساى
أفاس باب بيست و يكم را از خودش به آن افزوده است.[2]
[بى
اعتبارى انجيلهاى چهار گانه از لحاظ سند و مجهول الحال بودن آنها]
اين بود حال
و وضع انجيلهاى چهارگانه و اگر بخواهيم از اين طرق و راويان قدر متيقن بگيريم،
تمامى سندهاى اين انجيلها به هفت نفر منتهى مىشود:
1- متى 2- مرقس
3- لوقا 4- يوحنا 5- بطرس 6- بولس 7- يهوذا، و اعتماد همه به انجيلهاى چهارگانه
اول است و اعتماد آن چهار انجيل هم به يكى است كه از همه قديمتر و سابقتر است و
آن انجيل متى است كه در گذشته گفتيم اصلش مفقود شده و معلوم نيست ترجمه انجيل متاى
فعلى از كيست؟ و آيا با اصل مطابق است يا نه؟ و اعتماد نويسنده آن به چه مدركى
بوده؟ و اساس تعليمات دينى او بر چه عقيدهاى بوده؟ آيا قائل به رسالت
مسيح بوده و يا به الوهيت او؟. در انجيلهاى موجود، شرح حالى آمده كه
در بنى اسرائيل مردى ظهور كرد كه ادعا مىكرد: عيسى پسر يوسف نجار است و براى دعوت
بسوى اللَّه قيام كرد و او ادعا مىكرده كه پسر خداست، و بدون داشتن پدرى، در جنس
بشر متولد شد. و پدر او، وى را فرستاده تا با دار آويز شدنش، و يا كشته شدنش، عوض
گناهان مردم باشد. و نيز ادعا كرده كه مرده زنده مىكند، و كور مادرزاد و برصى و
ديوانگان را شفا داده، جن را از كالبد ديوانگان بيرون مىكند و او دوازده شاگرد
داشته، كه يكى از آنان، متى صاحب انجيل بوده، كه خدا به آنان بركت داد و براى دعوت
ارسالشان كرد، تا دين مسيح را تبليغ كنند و ...
پس اين بود
خلاصه همه سرو صداهاى دعوت مسيحيت كه بر پهناى شرق و غرب زمين پيچيده است. و
همانطور كه ديديد، تمامى حرفها به يك خبر واحد منتهى شد، كه صاحب آن خبر واحد هم
معلوم نيست كه كيست؟ اسم و رسمش مجهول و عين و وصفش مبهم است.
[عدم
اعتبار كتب مسيحيت باعث شده است بعضى منكر وجود خارجى عيسى و بعضى معتقد به وجود
دو عيسى شوند]
و اين وهن و
بىپايگى عجيب كه در آغاز اين قصه است باعث شده كه بعضى از دانشمندان حر و آزاده
اروپا ادعا كنند كه عيسى بن مريم اصلا يك شخص خيالى است، كه
[1] نقل از كتاب فاروق جلد اول و او از كتاب قصص و او از برطشنيدر .