نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 486
از مسيح عيسى بن مريم نخواهى يافت، نه تنها تحريف
شده اخبار آن جناب را نياوردهاند، بلكه اصلا نام او و كيفيت ولادتش و ظهور دعوتش
و سيره زندگيش و معجزاتى كه خداى تعالى به دست او ظاهر ساخت و خاتمه زندگيش كه
چگونه بوده، آيا او را كشتند و يا به دار آويختند و يا طورى ديگر بوده، حتى يك
كلمه از اين مطالب را ذكر نكردهاند، بايد ديد چرا ذكر نكردهاند؟ و چه باعث شده
كه سرگذشت آن جناب بر يهود مخفى بماند، آيا به راستى از وجود چنين پيامبرى اطلاع
نيافتهاند؟ و يا عمدا خواستهاند امر او را پنهان بدارند؟
قرآن كريم از
يهوديان نقل كرده كه مريم را قذف كردند، يعنى او را در حامله شدنش به عيسى (العياذ
باللَّه)، نسبت زنا دادهاند و نيز نقل كرده كه يهود ادعا دارد عيسى را كشته است:(وَ بِكُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى مَرْيَمَ بُهْتاناً عَظِيماً وَ قَوْلِهِمْ
إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما
قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ، وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ، وَ إِنَّ الَّذِينَ
اخْتَلَفُوا فِيهِ، لَفِي شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ، إِلَّا
اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً)[1].
با در نظر
گرفتن اين آيه آيا ادعايى كه كردهاند كه ما او را كشتيم (با اينكه در كتبشان يك
كلمه از مسيح نيامده) مستند به داستانى بوده كه سينه به سينه در بين آنان مىگشته
و در داستانهاى قومى خود نقل مىكردند؟ نظير بسيارى از داستانهاى اقوام ديگر كه
در كتب آنان نامى از آنها نيامده ولى بر سر زبانهايشان جارى است، كه البته به
خاطر اينكه سند صحيحى ندارد از اعتبار خالى است، و يا اينكه اين سرگذشتها را از
پيروان خود مسيح يعنى نصارا شنيدهاند و چون در بين مسيحيان مسلم بوده و مكرر
داستان آن جناب و ولادتش و ظهور دعوتش را شنيده بودند، هر چه در اين باره گفتهاند
در حقيقت در باره شنيدههاى خود گفتهاند، از آن جمله به مريم ع تهمت زدند و نيز
ادعا كردند كه مسيح را كشتهاند و همانطور كه گفتيم هيچ دليلى بر اين حرفهاى خود
ندارند، اما قرآن به طورى كه با دقت در آيه قبلى به دست مىآيد، از اين سخنان چيزى
را صريحا به ايشان نسبت نداده، به جز اين ادعا را كه گفتهاند: ما مسيح را
كشتهايم و به دار نياويختهايم و آن گاه فرموده كه يهوديان هيچ مدرك علمى بر اين
گفتار خود نداشته، بلكه خود در گفتار خويش ترديد دارند و خلاصه در بين آنها اختلاف
هست.
و اما حقيقت
آنچه از داستان مسيح و انجيل و بشارت در نزد نصارا ثابت است، اين
[1] و به خاطر كفرشان و اينكه در باره مريم سخنى گفتند كه بهتانى
عظيم بود و اينكه گفتند: ما مسيح عيسى بن مريم فرستاده خدا را كشتيم، با اينكه نه
او را كشتند و نه به دار آويختند بلكه امر مسيح بر آنان مشتبه شد و كسانى كه در
باره وى اختلاف مىكنند در عقائد خود شك دارند و هيچ علمى ندارند، تنها مدركشان ظن
است نه اينكه يقين داشته باشند كه او را كشتهاند. سوره نساء، آيه
157 .
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 486