responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 3  صفحه : 278

نبودم، و من از موالى بعد از خود مى‌ترسم، همسرم نازا است، پس از ناحيه خود وارثى بمن بده).

چيزى كه هست مقامى كه سخن زكريا در آن مقام اظهار شده نكته‌اى ديگر را مى‌رساند، گويا و وقتى از مشاهده وضع مريم منقلب شده، بياد فرزند نداشتن خود افتاده، و غير از درخواست فرزند به ياد هيچ چيز ديگر نبوده، و در دعاى خود نام آن عاملى را كه سهم زيادى در تاثرش داشته بوده است، و آن دو چيز است، يكى پيرى، و دوم نازايى همسرش، و بعد از آنكه از ناحيه خدا بشارت يافت كه صاحب فرزند خواهد شد، گويا به خود آمد و حالت انقلابش برطرف شد آن گاه متعجب شد، كه بعد از پيرى، و از زنى نازا فرزند دار مى‌شود، خلاصه بشارت الهى وضعش را از ياس و اندوه به تعجبى آميخته با مسرت دگرگون ساخت.

و اگر بعد از بشارت يافتن به فرزند شروع كرد كه موانع اين كار و چگونگى برطرف شدن آنها را پرسيد، براى اين بود كه خصوصيات افاضه الهى و انعام او را بفهمد و در نتيجه از درك آن لذت ببرد و قدرش را بيشتر بشناسد، نظير همان سؤالى كه ابراهيم بعد از بشارت فرشتگان به صاحب فرزند شدن نمود و پرسيد: چگونه مرا چنين بشارتى مى‌دهيد، با اينكه پيرى بر من مسلط شده است؟ و قرآن كريم داستانش را چنين نقل مى‌كند:

(وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ، إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ، فَقالُوا: سَلاماً، قالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ، قالُوا لا تَوْجَلْ، إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ، قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى‌ أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ، فَبِمَ تُبَشِّرُونَ؟ قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ، فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ، قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ)[1].

بطورى كه ملاحظه مى‌فرماييد در پاسخ ملائكه كه او را از نوميدى بر حذر داشتند گفت: سؤال من از در نوميدى نبود، چگونه نوميد باشم، با اينكه من از گمراهان نيستم، و نوميدى كار گمراهان است، بلكه از اين جهت است كه وقتى مولاى يك بنده به سوى بنده‌اش روى مى‌آورد، و قرب و انس و كرامت خود را اعلام مى‌دارد، اين اعلامش باعث انبساط و مسرت و ابتهاج بنده‌اش مى‌شود و همواره مى‌خواهد لطف مولاى خود را به خاطر و به زبان بياورد، گاهى به صورت تعجب، و گاهى استعجاب و گاهى به صورتهاى ديگر.

و در اينكه گفت:(وَ قَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ) (پيرى مرا درربوده) و نگفت: من پير


[1] ايشان را از ميهمانان ابراهيم خبر ده كه وقتى بر او درآمدند، و سلام كردند، او گفت: من از شما بيمناكم، گفتند نترس؟ كه ما تو را به فرزندى عليم مژده مى‌دهيم، گفت آيا در عين اينكه پيرى بر من مسلط شده بشارتم مى‌دهيد؟ به چه چيز بشارت مى‌دهيد؟ گفتند به حق بشارتت مى‌دهيم، از نوميدان مباش، گفت: بله هر كس از رحمت پروردگارش نوميد شود، جز از گمراهان نخواهد بود( سوره حجر آيه 56).

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 3  صفحه : 278
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست