نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 253
دوستى او است.
و به عبارتى
ديگر دين خدا كه مجموع معارف الهى و دستورات اخلاقى و احكام عملى است، با همه عرض
عريضش جز به اخلاص فقط، تحليل نمىشود، يعنى اگر آن را موشكافى كنيم، مىبينيم كه
تنها و تنها به اخلاص منتهى مىشود، و اخلاص همين است كه انسان براى خود و صفاتش
(يعنى اخلاقش)، و اعمال ذاتش، و افعال خود زير بنائى به غير از خداى واحد قهار
سراغ نداشته باشد، و اين اخلاص نامبرده را اگر تحليل و موشكافى كنيم جز به حب
منتهى نمىشود، اين از جهت تحليل، و اما از جهت تركيب، حب نامبرده به اخلاص منتهى
مىشود و اخلاص به مجموع احكام شريعت، هم چنان كه دين به يك نظر ديگر به تسليم و
تسليم به توحيد منتهى مىگردد.
چهارم اينكه:
دوستى كفار كفر است، و مراد از اين كفر، كفر در فروع دين است، نه در اصول دين،
نظير كفر مانع زكات و تارك صلات و ممكن است كفر چنين افراد، عاقبت كار آنان باشد،
و به بيانى كه گذشت و در آينده نيز در سوره مائده ان شاء اللَّه مىآيد، از اين
نظر باشد كه دوستى كفار سرانجام كار انسان را به كفر مىكشاند.
بحث روايتى
[ (رواياتى راجع به: دوست گرفتن كفار، تقيه و حب خدا ...)]
در در
المنثور[1] در تفسير
آيه:(لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ
...) آمده كه ابن اسحاق و ابن جرير و ابن ابى حاتم از ابن عباس روايت
آوردهاند كه گفت حجاج بن عمرو هم پيمان قبيله كعب بن اشرف و ابن ابى الحقيق و قيس
بن زيد، پنهان از ديگران تصميم گرفته بودند چند نفر از مسلمانان مدينه را از دين
خود گمراه سازند.
رفاعة بن
منذر و عبد اللَّه بن جبير و سعد بن خثيمه از جريان خبر داشتند به آن چند نفر
مسلمان هشدار دادند كه با اين اشخاص نشست و برخاست نكنيد، اين يهوديان در دل تصميم
دارند شما را گمراه كنند و از دين مرتد سازند، ولى مسلمانان اعتنا نكردند، در اين
باره بود كه آيه:(لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ) تا جمله(وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ) نازل گرديد.
مؤلف: ظاهرا
منظور روايت، تطبيق يك مصداق بر عموم آيه است براى اينكه در عرف قرآن كلمه
كافرين اعم از يهود و نصارا و مشركين است و مسلمانان را بطور كلى از دوستى