نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 247
و نيز مىفرمايد:(وَ ما
أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ)[1] و آياتى ديگر از
اين قبيل.
در اين هم
شكى نيست كه اخلاص در دين وقتى به معناى واقعى كلمه، محقق مىشود كه شخص عابد
همانطور كه هيچ چيزى را اراده نمىكند مگر با حب قلبى و علاقه درونى، در عبادتش هم
چيزى به جز خود خدا نخواهد، تنها معبود و مطلوبش خدا باشد، نه صنم، و نه هيچ شريك
ديگر، و نه هيچ هدفى دنيوى، بلكه و حتى هيچ هدف اخروى، يعنى رسيدن به بهشت و خلاصى
از آتش و امثال اينها، پس خالص داشتن دين براى خدا به همين است كه در عبادتش محبتى
بغير خدا نداشته باشد.
حال ببينيم
حب چيست؟ و چه آثارى دارد؟ حب در حقيقت تنها وسيلهاى است براى اينكه ميان هر
طالبى با مطلوبش رابطه برقرار كند و هر مريدى را به مرادش برساند، و حب اگر مريد
را به مراد و طالب را به مطلوب و محب را به محبوب مىرساند، براى اين است كه نقص
محب را به وسيله محبوب برطرف سازد تا آنچه را ندارد دارا شود، و كمبودش تمام و
كامل گردد.
پس براى محب
هيچ بشارتى بزرگتر از اين نيست كه به او بفهمانند محبوبش دوستش دارد، اينجا است كه
دو حب با هم تلاقى مىكنند و از دو سو غنج و دلال رد و بدل مىشود.
پس انسان اگر
غذا را دوست دارد و به سوى آن كشيده مىشود و در صدد تهيه كردنش بر مىآيد، براى
اين است كه به وسيله آن نقصى را كه (همان گرسنگى باشد) در خود احساس مىكند برطرف
نمايد، و يا اگر عمل زناشويى را دوست مىدارد و در صدد رسيدن به آن بر مىآيد براى
اين است كه نقصى را كه در خود سراغ دارد (كه همان شهوت است) از خود برطرف نمايد.
و همچنين دلش
براى ديدن دوستش پر مىزند و اين علاقه باعث مىشود كه بپا خيزد و در صدد ديدار با
او برآيد. و به وسيله انس با او، تنگى حوصله خود را جبران كند. و به همين منوال
اگر عبد مولاى خود را دوست مىدارد و يا خادم به مخدوم خود علاقه مىورزد براى اين
است كه خود را اسير و گرفتار حق او مىداند، عبد، خود را اسير حقوق مولا، و خادم،
خود را رهين احسان مخدوم مىداند و مىخواهد سنگينى اين حق را از دوش خود بيفكند.
[1] و مامور نشدهاند مگر به اينكه خدا را پرستش نموده دين را
خالص از آن او بدانند.( سوره مؤمن آيه 14).
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 247