نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 239
جاى مؤمنين اوليا بگيرد، چنين و چنان مىشود، و
اگر نام عمل را نبرد و به جاى آن لفظى عام آورد، براى اشاره به اين نكته بوده، كه
گوينده آن قدر از پذيرفتن ولايت كفار نفرت دارد كه نمىخواهد حتى نام آن را ببرد،
همانطور كه خود ما از هر قبيحى، با كنايه تعبير مىكنيم، و باز به همين جهت است كه
نفرمود: و من يفعل ذلك من المؤمنين- و هر كس از مؤمنين چنين كند چون
خواست ساحت مؤمنين را پاكتر از آن بداند، كه مثل چنين عملى را به آنان نسبت دهد.
و كلمه
من در جمله: من اللَّه به معناى ابتدا است، و در مثل چنين مقامى
معناى گروهگرايى را افاده مىكند، و به آيه چنين معنا مىدهد: و كسى كه
چنين كند هيچ ارتباطى با حزب خدا ندارد ، هم چنان كه در جاى ديگر فرموده:(وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا، فَإِنَّ حِزْبَ
اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ)[1].
و نيز در
حكايتى كه از ابراهيم (ع) كرده فرموده:(فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ
مِنِّي)[2] يعنى از حزب
من است، و به هر حال، پس معناى آيه (و خدا داناتر است) اين است كه چنين كسى در هيچ
حالى و اثرى برقرار در حزب خدا نيست.
[جملهاى
كه دلالت بر جواز و مشروعيت تقيه مىكند]
(إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً) كلمه
اتقاء در اصل از ماده وقايه از خوف گرفته شده و چه بسا از باب
استعمال مسبب در مورد سبب به معناى خود خوف هم استعمال شود، و شايد تقيه در مورد
آيه نيز از همين قبيل باشد.
اين را هم
بگوئيم كه استثناى در اين آيه استثناى منقطع است، يعنى استثنايى است بدون مستثنا
منه، چون آنچه به نظر مىرسد مستثنا منه باشد، در واقع مستثنا منه نيست، زيرا
اظهار محبت دروغى و از ترس، محبت واقعى نيست، و همچنين اظهار ساير آثار ولايت اگر
دروغى و از ترس باشد ولايت واقعى نيست، چون خوف و محبت كه مربوط به قلب است، دو
صفت متضادند، كه دو اثر متقابل در قلب دارند، چگونه ممكن است در يك قلب متحد شوند،
و در نتيجه استثناى در جمله: و هر كس چنين كند از حزب خدا نيست مگر آنكه
توليش از ترس باشد ، استثناى متصل باشد.
[1] و كسى كه خدا و رسول و مردم با ايمان را دوست دارد پيروز
است، چون تنها حزب خدا پيروز است( سوره مائده آيه 56).
[2] هر كس مرا پيروى كند او از من است سوره ابراهيم آيه 36.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 239