نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 237
كردهايم، امتزاج روحى هم ما را مىكشاند به
اينكه رام آنان شويم، و از اخلاق و ساير شؤون حياتى آنان متاثر گرديم، (زيرا كه
نفس انسانى خو پذير است)، و آنان مىتوانند در اخلاق و رفتار ما دست بيندازند دليل
بر اين معنا آيه مورد بحث است، كه جمله(مِنْ دُونِ
الْمُؤْمِنِينَ) را قيد نهى قرار داده، و مىفرمايد مؤمنين كفار
را اولياى خود نگيرند در حالى كه با ساير مؤمنين دوستى نمىورزند، كه از اين قيد
به خوبى فهميده مىشود كه منظور آيه اين است كه بفرمايد اگر تو مسلمان اجتماعى و
به اصطلاح نوع دوست هستى، بايد حد اقل مؤمن و كافر را به اندازه هم دوست بدارى، و
اما اينكه كافر را دوست بدارى، و زمام امور جامعه و زندگى جامعه را به او بسپارى و
با مؤمنين هيچ ارتباطى و علاقهاى نداشته باشى، اين بهترين دليل است كه تو با كفار
سنخيت دارى و از مؤمنين جدا و بريدهاى و اين صحيح نيست پس زنهار بايد از دوستى با
كفار اجتناب كنى.
در آيات
كريمه قرآن هم نهى از دوستى با كفار و يهود و نصارا مكرر آمده و ليكن موارد نهى
مشتمل بر بيانى است كه معناى اين نهى را تفسير مىكند و كيفيت ولايتى را كه از آن
نهى فرموده تعريف مىكند، مانند آيه مورد بحث كه گفتيم مشتمل بر جمله:(مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ) است، كه جمله(لا
يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ) را تفسير مىكند.
و همچنين آيه
شريفه:(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ
وَ النَّصارى أَوْلِياءَ)[1] كه مشتمل
است بر جمله:(بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ)، و آيه شريفه:(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ
أَوْلِياءَ)[2] كه دنبالش
آيه:(لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ
فِي الدِّينِ ...)[3] آمده آن را
تفسير مىكند.
و بنا بر اين
آوردن اين اوصاف براى تفسير فرمان مؤمنين نبايد كافران را اولياى خود
بگيرند، و به مؤمنين ديگر اعتنا نكنند در حقيقت سبب حكم و علت آن را بيان
نموده بفهماند دو صفت كفر و ايمان به خاطر تضاد و بينونتى است كه بين آن دو هست،
قهرا همان بينونت و فاصله و تضاد به دارندگان صفت كفر با صفت ايمان نيز سرايت
مىكند، در نتيجه آن دو را از نظر معارف و عقائد و اخلاق از هم جدا مىكند، ديگر
راه سلوك به سوى خداى تعالى و ساير شؤون حياتى آن دو يكى نخواهد بود، نتيجه اين
جدايى هم اين مىشود كه ممكن نيست بين آن دو ولايت و پيوستگى برقرار باشد، چون
ولايت موجب اتحاد و امتزاج است، و اين دو صفت كه