نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 135
كتاب خدا مبهم است هم خودش هلاك شده و هم ديگران
را هلاك كرده ، و قريب به اين مضمون باز در محاسن و احتجاج[1]
از همان جناب آمده و آن اين است كه فرمود: وقتى از چيزى برايتان سخن
مىگويند و خلاصه وقتى حديثى و يا سخنى از من مىشنويد همان مطلب را از كتاب خدا
بپرسيد، (تا آخر حديث) .
با اين بيانى
كه گذشت بين دو دسته از روايات جمع مىشود، و تناقض ابتدايى آن رفع مىگردد، يكى
اين احاديث كه مىگفت فهميدن معارف قرآن و رسيدن به آن از خود قرآن، امرى است
ممكن، چون معارف قرآنى پوشيده از عقول بشر نيست، و دوم رواياتى كه خلاف اين را
مىرساند، مانند روايتى كه تفسير عياشى[2]
آن را از جابر نقل كرده كه گفت: امام صادق (ع) فرمود: قرآن بطنى دارد، و بطن
قرآن ظاهرى دارد آن گاه فرمود: اى جابر هيچ چيزى بقدر قرآن از عقول
دور نيست، براى اينكه آيههايى هست كه اولش در باره چيزى، و وسطش در باره چيز
ديگر، و آخرش در باره چيزى كه غير از دو مورد اول است نازل شده، و در عين اينكه
كلامى است متصل، قابل حمل بر چند معنا است ، و اين معنا در عدهاى از روايات
وارد شده، مخصوصا جمله: و هيچ[3] چيز بقدر
قرآن از عقول دور نيست ... از شخص رسول خدا[4]6 هم روايت شده، و از على[5] (ع) آمده
كه فرمود: قرآن حمالى است ذو وجوه، يعنى قابل حمل بر معانى بسيار است (تا
آخر حديث) .
پس آنچه در
باب تفسير سفارش شده اين است كه مردم قرآن را از طريقه خودش تفسير كنند، و آن
تفسيرى كه از آن نهى شده تفسير از غير طريق است، و اين نيز روشن شد كه طريقه صحيح
تفسير اين است كه براى روشن شدن معناى يك آيه، از آيات ديگر استمداد شود، و اين
كار را تنها كسى مىتواند بكند كه در اثر ممارست در روايات وارده از رسول خدا 6
و از ائمه اهل بيت (ع)، استاد حديث شده، و از اين ناحيه ذوقى بدست آورد، چنين كسى
مىتواند دست به كار تفسير بزند (و خدا راهنما است).