نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 592
و بعيد نيست
مراد از خير ، تنها مال نباشد، بلكه مطلق خير باشد، و آيه شريفه بخواهد
بفرمايد: حب خير فطرى هر انسانى است، و به همين جهت وقتى زينت و مال دنيا را خير
خود مىپندارد قهرا دلش مجذوب آن مىشود، و اين شيفتگى ياد خدا را از دلش مىبرد و
در مقام شكرگزارى او بر نمىآيد.
(
أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ) ...(لَخَبِيرٌ ) مصدر بعثرة نظير مصدر بحثرة به معناى بعث و
نشر است، يعنى برانگيخته شدن و منتشر گشتن، و در جمله(وَ
حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ) منظور از تحصيل آنچه در سينهها
است، جدا سازى صفاتى است كه در باطن نفوس است، يعنى صفات ايمان از كفر و رسم
نيكوكارى از بدكارى، هم چنان كه در جاى ديگر فرموده(يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ)[1].
ولى
بعضى[2] از
مفسرين گفتهاند: منظور از تحصيل ما فى الصدور، بر ملا شدن نهانىهايى است كه هر
كس در باطن خود پنهان كرده، در آن روز اين باطنها ظاهر مىشود، كه هر فردى همانطور
كه به حساب ظاهرش رسيدند، و جزاى اعمال ظاهريش را دادند، به حساب باطنش هم برسند،
و جزاى آن را نيز بدهند.
و
جمله(أَ فَلا يَعْلَمُ) جملهاى
است استفهامى كه بوى انكار از آن مىآيد، و استفهامش براى انكار است، و مفعول
فعل يعلم جملهاى است كه حذف شده، و مقام دلالت دارد بر اينكه آن جمله
چيست، و آن جمله قائم مقام هر دو مفعول فعل يعلم است، و جمله(أَ فَلا يَعْلَمُ) با آنچه حذف شده جملهاى است تمام، و از كلمه(إِذا بُعْثِرَ) مطلبى از نو شروع شده، تا انكار در جمله قبل را
تاكيد كند. و منظور از جمله(ما فِي الْقُبُورِ)
بدنهاى آدميان است.
و
معناى آيه- و خدا داناتر است- اين است كه: آيا انسان نمىداند كه به خاطر كفران
نعمتهاى پروردگارش عقوبتهايى دارد كه وى به زودى به آن مىرسد، و با آن جزا داده
مىشود؟ وقتى آنچه بدن در قبرها هست از قبرها بيرون شود، و نهفتههاى در باطن نفوس
بر ملا گردد، و معلوم شود در باطن كافرند يا مؤمن؟ مطيعند يا عاصى؟ در آن وقت خدا
به وضع ايشان با خبر است، و بر معيار باطن نفوس، جزايشان مىدهد.