نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 481
آيه(وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا
صَفًّا) چيست؟ فرمود:
خداى تعالى به صفت آمدن و رفتن توصيف نمىشود، چون خدا منزه است از انتقال، منظور
آيه از آمدن خدا آمدن امر خدا است[1].
[روايتى
در باره كيفيت قبض روح مؤمن و خطاب(يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ
الْمُطْمَئِنَّةُ ...) به او]
و
در كافى به سند خود از سدير صيرفى روايت آورده كه گفت: به امام صادق (ع) عرضه
داشتم: فدايت شوم، يا بن رسول اللَّه آيا مؤمن از مرگ و قبض روح خود كراهت
مىدارد؟ فرمود: نه به خدا سوگند، وقتى فرشته مرگ نزدش مىآيد تا روحش را قبض كند،
مؤمن به جزع در مىآيد، و ملك الموت به او مىگويد: جزع مكن، اى ولى خدا، به آن
خدايى كه محمد 6 را به نبوت مبعوث كرده من نسبت به تو دلسوزتر و مهربانتر از
پدرى مهربان هستم، اگر پدرت اينجا بود بيش از من به تو مهر نمىورزيد، چشم خودت را
باز كن و ببين.
آن
گاه فرمود: در آن هنگام رسول خدا 6 و امير المؤمنين و فاطمه و حسن و حسين و
امامان از ذريه او در برابرش ممثل مىشوند، و به وى گفته مىشود:
اين
رسول خدا 6 است، و اين امير المؤمنين و اين فاطمه، و اين حسن و اين حسين و اينان
امامان از ذريه اويند، كه همه رفقاى تو هستند.
فرمود:
پس مؤمن چشم خود باز نموده حضرات را تماشا مىكند، در اين هنگام ندا كنندهاى از
طرف رب العزة روح او را ندا مىكند و مىگويد:(يا
أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ...)، اى نفسى
كه با ديدن محمد و اهل بيتش : اطمينان يافتى، به سوى پروردگارت
برگرد، در حالى كه به ولايت راضى و به ثواب مرضى هستى، پس داخل در بندگان من شو،
يعنى در زمره محمد و اهل بيتش در آى، و داخل جنت شو، پس در آن هنگام هيچ چيزى در
نظرش محبوبتر از مرگ و ملحق شدن به منادى نيست[2].
مؤلف:
اين معنا را قمى[3] هم در
تفسيرش و برقى نيز در محاسنش نقل كرده[4].