responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 575

باشى ، و اگر ما دو احتمال داديم به خاطر اختلافى است كه دانشمندان در تقدير تضمين دارند. و به هر حال، پس اينكه فرمود: (فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ) ... ، جوابى است از درخواست ابراهيم ع كه عرضه داشت: پروردگارا نشانم ده كه چگونه مردگان را زنده مى‌كنى؟ و با در نظر گرفتن اينكه واجب است جواب، مطابق سؤال داده شود، بلاغت كلام و حكمت متكلم مانع از آن است كه كلام مشتمل بر جزئياتى باشد زائد بر آنچه لازم است، جزئياتى كه اثرى بر وجود آنها مترتب نبوده و در غرض دخالتى نداشته باشد، آنهم كلامى چون قرآن كريم كه بهترين كلام و از بهترين گوينده و براى بهترين شنونده و ياد گيرنده است، پس اين قصه آن طور كه در ابتداء به نظر مى‌رسيد، يك داستان ساده نيست، اگر به اين سادگى‌ها بود، كافى بود كه خود خداى تعالى مرده‌اى را (هر چه باشد، چه مرغ و چه حيوانى ديگر) پيش روى ابراهيم ع زنده كند، و زائد بر اين، كار لغو و بيهوده‌اى باشد، در حالى كه قطعا چنين نيست و ما مى‌بينيم قيودى و خصوصياتى زائد بر اصل معنا در اين كلام اخذ شده مثلا قيد شده:

[نكاتى كه در پاسخ خداوند به درخواست ابراهيم وجود دارد]

1- آن مرده‌اى كه مى‌خواهد زنده‌اش كند مرغ باشد.

2- مرغ خاصى و به عدد خاصى باشد.

3- مرغها زنده باشند و خود ابراهيم ع آنها را بكشد.

4- بايد آنها را به هم مخلوط كند، بطورى كه اجزاى بدن آنها به هم آميخته گردند.

5- بايد گوشتهاى درهم شده را چهار قسمت كند و هر قسمتى را در محلى دور از قسمت‌هاى ديگر بگذارد، مثلا هر يك را بر قله كوهى بگذارد.

6- عمل زنده كردن به دست خود ابراهيم انجام شود، ابراهيمى كه خودش درخواست كرده بود.

7- با دعا و صدا كردن آن جناب زنده شوند.

8- هر چهار مرغ نزدش حاضر گردند.

اين خصوصيات زائد بر اصل قصه بطور مسلم در معنايى كه مورد نظر بوده و خداى تعالى مى‌خواسته به ابراهيم ع بفهماند، دخالت داشته، و مفسرين براى نحوه اين دخالت‌ها وجوهى ذكر كرده‌اند، كه باعث تعجب هر پژوهشگرى است.

و به هر حال بايد اين خصوصيات ارتباطى با سؤال داشته باشد، اگر به گفته آن جناب كه گفت‌(رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى‌)، دقت كنيم، دو نكته در آن مى‌بينيم.

يكى در جمله تحيى ، كه از آن بر مى‌آيد آن جناب خواسته است احيا را به آن‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 575
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست