نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 574
واهمه شما از پذيرفتن اين حكم عقل شما استنكاف
مىورزد و صفت خوف را در شما بر مىانگيزد و آن قدر وسوسه مىكند تا بر نفس شما
مسلط شود، (يك وقت مىبينى كه از آن خانه پا به فرار گذاشته و مىگريزى، و احيانا
به پشت سر خود نگاه مىكنى كه مبادا جسد تعقيبت كرده باشد) گاهى هم مىشود كه از
شدت ترس عقل زايل مىشود، و گاهى هم شده كه طرف زهره ترك شده و مىميرد.
پس معلوم شد
هميشه وجود خطورهاى نفسانى موهوم و منافى با عقائد يقينى، منافاتى با ايمان و
تصديق ندارد، تنها مايه آزار و دردسر نفس مىشود و سكون و آرامش را از نفس انسان
سلب مىكند، و اينگونه خطورها جز از راه مشاهده و حس برطرف نمىشود.
[در مشاهده
و حس اثرى هست كه علم آن اثر را ندارد]
و لذا
گفتهاند: مشاهده، اثرى دارد كه علم آن اثر را ندارد، مثلا خداى سبحان در ميقات به
موسى خبر داد كه قومش گمراه شده و گوسالهپرست گشتهاند، و موسى ع با علم به اينكه
خداى تعالى راست مىگويد، غضب نكرد، وقتى غضب كرد كه به ميان قوم آمد و
گوسالهپرستى آنان را با چشم خود بديد، آن وقت بود كه الواح را به زمين انداخت و
سر برادرش را گرفت و كشيد.
پس از اينجا
و از آنچه قبلا گذشت روشن شد كه ابراهيم ع تقاضا نكرد كه مىخواهم ببينم اجزاى
مردگان چگونه حيات را مىپذيرند، و دوباره زنده مىشوند، بلكه تقاضاى اين را كرد
كه مىخواهم فعل تو را ببينم كه چگونه مردگان را زنده مىكنى، و اين تقاضا، تقاضاى
امر محسوس نيست، هر چند كه منفك و جدا از محسوس هم نمىباشد، چون اجزايى كه حيات
را مىپذيرند مادى و محسوسند و ليكن همانطور كه گفتيم تقاضاى آن جناب تقاضاى
مشاهده فعل خدا است كه امرى است نامحسوس، پس در حقيقت ابراهيم ع درخواست حق اليقين
كرده است.
كلمه
صرهن بضم صاد، بنا بر يكى از دو قرائت از (صار- يصور) است، كه به معنى
بريدن و يا متمايل كردن است و به كسر صاد كه قرائتى ديگر است از
(صار- يصير) مىباشد كه به معناى شدن است. و قرائن كلام دلالت دارد بر
اينكه در اينجا معناى قطع كردن منظور است. و چون با حرف
الى متعدى شده، دلالت مىكند بر اينكه متضمن معناى متمايل كردن نيز هست، در
نتيجه معناى اين كلمه چنين مىشود: مرغان را قطعه قطعه كن و به طرف خود
متمايل ساز ، و يا آنها را نزد خود بياور، در حالى كه قطعه قطعه كرده
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 574