نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 498
بر تمامى مصنوعاتش، و بنا بر اين مىتوان
مرتبهاى از ذات او را كلام ناميد، هم چنان كه به بيان گذشته مرتبهاى از فعل او
را كلام ناميديم.
پس خلاصه
بيان فلسفى اين شد كه خداى تعالى از دو جهت متكلم است يك مرتبه از كلام، صفت ذات
است، از اين جهت كه بر ذات او دلالت مىكند، و مرتبه ديگر آن صفت فعل است، كه همان
خلقت و ايجاد باشد، چون هر موجودى بر كمال پديد آورندهاش دلالت دارد.
و آنچه در
اينجا از فلاسفه نقل كرديم به فرض كه درست هم باشد، لغت با آن مساعد نيست، براى
اينكه آنچه از كتاب و سنت كه براى خدا اثبات كلام كرده با امثال عبارات زير اثبات
كرده، مىفرمايد:(مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ)[1]،(وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيماً)[2]،(إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسى)[3]،(وَ قُلْنا يا آدَمُ)[4]،(إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ)،[5](نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ)[6] و كلام به
معناى عين ذات با هيچيك از اين عبارتها سازش ندارد.
[وجه تسميه
علم كلام و اشاره به اختلاف اشاعره و معتزله در باره قديم يا حادث بودن كلام خدا]
اين را هم
بايد دانست كه بحث كلام از قديمىترين بحثهايى است كه علماى اسلام را به خود
مشغول داشته، و اصلا علم كلام را به همين مناسبت علم كلام ناميدند كه چون از اينجا
شروع شد كه آيا كلام خدا قديم است يا حادث؟
اشاعره قائل
بودند به اينكه كلام خدا قديم است، و گفتار خود را چنين تفسير كردند كه منظور از
كلام، معانى ذهنى است كه كلام لفظى بر آنها دلالت مىكند، و اين معانى همان علوم
خداى سبحان است كه قائم به ذات او است، و چون ذات او قديم است صفات ذاتى او هم
قديم است، و اما كلام لفظى خدا كه از مقوله صوت و نغمه است، حادث است، چون زائد بر
ذات، و از صفات فعل او است.
در مقابل،
معتزله قائل شدند به اينكه كلام خدا حادث است چيزى كه هست گفته خود را تفسير
كردهاند به اينكه منظور ما از كلام، الفاظى است كه طبق قرارداد لغت دلالت بر
معانى مىكند، و كلام عرفى هم همين است، و اما معانى نفسانى كه اشاعره آن را كلام