نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 447
هلاكت را از فاجران، كه به پاداش كارهاى نيكى كه
مىكنند عذاب را از آنان دفع مىكند، رواياتى هم كه از طرق عامه و خاصه (شيعه و
اهل سنت) نقل شده آيه را اينطور تفسير كردهاند، مانند روايتى كه در مجمع البيان و
الدر المنثور از جابر آمده كه گفت: رسول خدا 6 فرمود:
خداى تعالى
به خاطر صلاح مردى مسلمان، وضع فرزند او و نوه او حتى اهل خانه او و بلكه اهل محله
او را اصلاح مىكند، و ما دام كه آن مرد صالح در بين آنان هست ايشان را در حفظ و
حمايت خود، محفوظ مىدارد.[1] و نيز
مانند روايتى كه در كافى و تفسير عياشى از امام صادق ع آمده كه فرمود: خداى تعالى
به احترام يك نمازگزار از شيعيان ما از بىنمازان شيعه ما دفاع مىكند، و اگر همه
آنان در ترك نماز متحد شوند آن وقت هلاك مىگردند، و خداوند به احترام يك زكات
دهنده از شيعيان ما، از شيعيانى كه زكات نمىدهند دفاع مىكند، و اگر شيعيان همگى
در ترك زكات متحد شوند هلاك خواهند شد، و خداى تعالى به احترام يك شيعه كه حج بجا
مىآورد، از كسانى كه حج بجا نمىآورند دفاع مىكند، و اگر همگى در ترك حج هم
داستان شوند هلاك مىگردند، (تا آخر حديث).[2]
و نظير اين دو روايت، رواياتى ديگر هست ليكن انطباق نداشتن دو آيه نامبرده با اين
دو حديث چيزى نيست كه بر كسى پوشيده باشد، مگر اينكه بگوئيم تنها از اين جهت بين
آن دو و اين دو انطباق هست كه هم آيات در مورد دفع مردم نازل شده، و هم روايات در
اين مورد وارد شده است. و چه بسا مفسرينى ديگر كه گفتهاند مراد از دفع خدا دفع
ظالمان است به دست ظالمانى ديگر، و بىپايگى اين تفسير بر كسى پوشيده نيست.
(تِلْكَ
آياتُ اللَّهِ) ... اين آيه به منزله خاتمهاى است كه كلام و داستان را با آن
پايان داده، چيزى كه هست اينكه جمله آخرش كه مىفرمايد:(وَ
إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ)، بى ارتباط با آيه بعدى نيست.
بحث روايتى
[ (در ذيل آيات گذشته، مربوط به قرض دادن به خدا، داستان طالوت، مراد از سكينت
...)]
در الدر
المنثور است كه عبد الرزاق و ابن جرير از زيد بن اسلم روايت كرده كه گفت:
[1] مجمع البيان، ج 1، ص 357 و الدر المنثور، ج 1، ص 320
[2] اصول كافى، ج 2، ص 451 و تفسير عياشى، ج 1، ص 135
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 447