نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 281
مقاومت در برابر حق را ندارد، پس همواره غلبه با
حجت حق است بر باطل.
اين وضع حق
است، از همين جهت كه حق است، و اما وضع حق از حيث تاثير و رساندن بشر به هدف، نيز
غلبهاش شكست ناپذير است، نه تخلف دارد و نه اختلاف، چون اگر مؤمن به حق بر دشمن
حق غلبه كند، و در همين ظاهر زندگى دنيا بر او چيره گردد كه معلوم است هم پيروز
است و هم ماجور، و اگر دشمن حق بر او غلبه كند، باز هم ضرر نمىكند حتى اگر او را
مجبور به كارى كند وظيفهاش اين است كه طبق اجبار و اضطرار عمل كند، و همين عمل
باز مطابق رضاى خداى تعالى است، هم چنان كه فرمود:(إِلَّا
أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً)[1] و حتى اگر
او را بكشد مرگش مرگ نيست، بلكه حياتى است طيب، هم چنان كه فرمود:(وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ
لكِنْ لا تَشْعُرُونَ)[2].
[مؤمن در
هر حال منصور و غير مغلوب است و حق در دنيا هم در ظاهر و هم در باطن غالب است]
پس مؤمن در هر
حال و هميشه منصور و غير مغلوب است، حال يا هم در ظاهر و هم در باطن، و يا تنها در
باطن هم چنان كه فرمود:(قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلَّا إِحْدَى
الْحُسْنَيَيْنِ)[3].
از اينجا
روشن مىشود كه حق در دنيا غالب است، هم در ظاهر دنيا و هم در باطن آن، اما در ظاهر
براى اينكه عالم خلقت همانطور كه توجه فرموديد نوع انسانى را تكوينا به سوى حق و
سعادت هدايت مىكند، و به زودى بشر را به هدف نهايى مىرساند، آرى غلبهاى كه به
ظاهر از باطل مىبينيم، تاخت و تازهايى بىدوام است كه نبايد بدان اعتنا كرد، و
بايد دانست كه تاخت و تاز باطل همواره مقدمهايست براى ظهور حق، رشته زمان هم كه
به آخر نرسيده و روزگار هنوز تمام نشده و نظام هستى هم هرگز شكست نمىخورد، و اما
اينكه گفتيم در باطن هم غالب است، براى اينكه حجت و دليل قاطع هميشه با حق است و
باطل هيچ دليلى ندارد.
و اما اينكه
گفتيم: قول و فعل حق عبارت است از قول و فعلى كه متصف به صفات جميلهاى چون ثبات و
بقا و حسن باشد، و قول و فعل باطل آن است كه متصف به صفات ناپسند چون تزلزل و زوال
و قبح و بدى باشد، وجهش همان است كه در بحثهاى گذشته به آن اشاره كرديم، و گفتيم
از آيه شريفه:(ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ)[4] و آيه شريفه: