نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 267
كرده، اما متبوعان براى اينكه هم خودشان گمراه
بودند، و هم ديگران را گمراه كردند، و اما تابعان براى اينكه هم گمراه شدند و هم
با پيروى متبوعين مكتب آنان را زنده نگه داشتند، و باعث رونق آن مكتب شدند، آن گاه
مىفرمايد: هر دو طايفه نادانند.
[مراد از
نفى علم از مجرمين در دنيا و آخرت]
حال اگر
بگويى: ظاهر آياتى كه علم را از مجرمين هم در دنيا و هم در آخرت سلب مىكند،
منافات دارد با آيات ديگرى كه اثبات علم براى آنان مىكند، مانند آيه شريفه:
(كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ)[1] و مانند آياتى كه
عليه كفار احتجاج مىكند، و احتجاج عليه كسى كه علم ندارد، و استدلال سرش نمىشود
معنا ندارد.
علاوه بر
اينكه خود آيات مورد بحث مشتمل بر احتجاجى است كه در آخرت عليه كفار مىشود، و ما
چارهاى نداريم مگر اينكه براى آنان در آخرت عقل و ادراكى اثبات كنيم.
از اين كه هم
بگذريم در اين ميان آياتى است كه براى كفار در خصوص آخرت علم و يقين اثبات مىكند،
مانند آيه شريفه:(لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا، فَكَشَفْنا عَنْكَ
غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ)[2].
در پاسخ
مىگوئيم: منظور از اينكه گفتيم خداى تعالى علم در دنيا را از آنان نفى كرده، نفى
پيروى از علم است، و منظور از نفى علم در آخرت از آنان اين است كه وقتى سر از قبر
بر مىآورند جهالتى كه در دنيا بر اساس آن زندگى كردند گريبانشان را مىگيرد، و
اعمالشان از ايشان منفك نمىشود هم چنان كه فرمود:(وَ كُلَّ
إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ، وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ
كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً)[4].
[1] كتابى است كه آياتش جداى از هم شده، قرآنى است عربى براى
قومى كه مىدانند. سوره فصلت آيه 3
[2] تو در دنيا از چنين عالمى در غفلت بودى، ما پردهات از پيش
رويت برداشتيم، در نتيجه امروز ديدگانت تيزبين شده. سوره ق آيه 22
[3] اگر آن روز را بنگرى مىبينى كه مجرمين نزد پروردگارشان سرها
بزير افكنده، مىگويند:
پروردگارا ديگر بينا و شنوا شديم، پس ما را برگردان تا عمل
صالح كنيم، كه ما داراى يقين گشتيم. سوره سجده آيه 12
[4] هر انسانى نامه عملش را بطور جدا ناشدنى به گردنش
انداختهايم، و روز قيامت كتابى راجع به او بيرون مىآوريم، كه آن را باز و گسترده
مىبيند. سوره اسرا آيه 13
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 267