نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 252
و خداى تعالى در اين مقايسه مىفرمايد:(أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ، وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ
فِي النَّاسِ، كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها؟)[1] و مؤمن را در
زندگى دنيا نيز داراى نور و حيات خوانده و كافر را مرده و بىنور، و نظير آن آيه:(فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى، وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ
ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً، وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ
أَعْمى)[2].
كه از راه
مقابله مىفهميم زندگى مؤمن و معيشتش فراخ و وسيع و قرين با سعادت است.
و همه اين
مطالب و علت سعادت و شقاوت را در يك جمله كوتاه جمع كرده و فرموده:
پس از آنچه گذشت
معلوم شد مراد از اعمالى كه حبط مىشود، مطلق كارهايى است كه انسان به منظور تامين
سعادت زندگى خود انجام مىدهد، نه خصوص اعمال عبادتى، و كارهايى كه نيت قربت لازم
دارد، و مرتد، آنها را در حال ايمان، و قبل از برگشتن به سوى كفر انجام داده،
علاوه بر دليل گذشته، دليل ديگرى كه مىرساند: مراد از عمل، مطلق عمل است، نه تنها
عبادت، اين است كه: ديديد حبط را به كفار و منافقين هم نسبت داده، با اينكه كفار
عبادتى ندارند، و در اين باره فرموده:(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ، وَ الَّذِينَ
كَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ، ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا
ما أَنْزَلَ اللَّهُ، فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ)[4].
[1] آيا كسى كه مرده بود ما زندهاش كرديم، و نورى برايش قرار
داديم كه با آن در ميان مردم زندگى مىكند، مثلش مثل كسى است كه در ظلمتهايى قرار
گرفته باشد كه بيرون شدن برايش نيست؟.
سوره انعام آيه 122
[2] زندگى كافر و معيشتش در دنيا نيز تنگ و خسته كننده است و در
قيامت او را كور محشور مىكنيم. سوره طه آيه 127
[3] و همه اينها بدان جهت است كه خدا سرپرست كسانى است كه ايمان
آوردهاند، و اينكه كافران سرپرستى ندارند. سوره محمد آيه 11
[4] اى كسانى كه ايمان آوردهايد اگر خدا راى يارى كنيد، ياريتان
مىكند، و قدمهايتان راى ثابت و استوار مىسازد، و كسانى كه كافر شدند و اعمالشان
... را گم كرد، چون آنان از آنچه خدا نازل كرده بود كراهت داشتند، و خدا هم
اعمالشان راى حبط كرد. سوره محمد آيه 9
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 252