responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 233

اشكال اين است كه چرا نتوانيم اين احتمال را بدهيم كه اين شعور باطنى يعنى وحى مانند شعور فطرى كه در همه انسانها هست در سنخه وجود مثل هم نباشند؟ همانطور كه دومى محكوم تغير و دستخوش تاثر است اولى نيز باشد؟.

آرى شعور فطرى هر چند امرى غير مادى و قائم به نفس مجرد از ماده است، الا اينكه از جهت ارتباطش به ماده شدت و ضعف و بقا و بطلان را مى‌پذيرد، هم چنان كه در مورد افراد ديوانه و سفيه و ابله و كودن و سالخوردگانى كه دچار ضعف شعور مى‌شوند، و ساير آفاتى كه عارض بر قواى مدركه مى‌گردد مشاهده مى‌كنيم، چه اشكال دارد كه در باره شعور مرموز وحى هم احتمال دهيم و بگوئيم: هر چند امرى است مجرد، ولى هر چه باشد يك نحوه تعلقى به بدن مادى پيغمبر دارد، و حتى به فرضى هم كه قبول كنيم كه اين شعور ذاتا غير مادى است، باز جلو اين احتمال باز است، كه مانند شعور فكرى تغير و فساد را بپذيرد، همين كه پاى اين احتمال به ميان آيد، تمامى اشكالات قبلى مسلما عود مى‌كند.

براى اينكه در پاسخ مى‌گوئيم: ما در سابق روشن كرديم كه اين هدايت و سوق يعنى سوق نوع انسانى به سوى سعادت حقيقيه‌اش كار آفريدگار، و به دست صنع و ايجاد خارجى است، نه كار عقل فكرى و عملى، و گفتيم كه فرض پيدايش خطا در وجود خارجى فرضى است بى‌معنا.

و اما اينكه گفتيد: اين شعور مرموز هم بخاطر تعلقش به بدن مادى در معرض تغير و فساد است قبول نداريم كه هر شعورى كه متعلق به بدن باشد در معرض تغير و فساد است بلكه آن مقدارى كه در اين باره مسلم است، همان شعور فكرى است (و ما گفتيم كه شعور نبوت از قبيل شعور فكرى نيست) به دليل اينكه يك قسم از شعورها شعور و درك انسان نسبت به خودش است، كه نه بطلان مى‌پذيرد، و نه فساد، و نه تغير و نه خطا (حتى ديوانه و سفيه و سالخورده و ابله همه همواره علم به نفس خود دارند)، چون علم به نفس علم حضورى است، و خود معلوم آن، عين معلوم خارجى است، و سخن بيشتر در باره اين مطلب موكول به محل خودش (در مباحث فلسفى) است.

[نتايجى كه در اين مبحث به دست آمد]

پس از آنچه تا كنون گفته شد چند مساله روشن گرديد، اول اينكه اجتماع انسانى همانطور كه به سوى تمدن مى‌رود به سوى اختلاف هم مى‌رود.

دوم اينكه اين اختلاف كه قاطع الطريق سعادت نوع است با فورمولهاى عقل فكرى و قوانين مقرره آن از بين نمى‌رود و نخواهد رفت.

سوم اينكه تنها رافع اين اختلاف، شعور نبوى است، كه خداى سبحان آن را به آحادى از انسانها مى‌دهد، و بس.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 233
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست