نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 196
كمال خود را در زندگى اجتماعيش هموار كند؟.
و وقتى طبيعت
انسانيت اين اختلاف را پديد مىآورد، و باعث مىشود كه انسان از رسيدن به كمال و
سعادتى كه لايق و مستعد رسيدن به آن است محروم شود، و خودش نمىتواند آنچه را فاسد
كرده اصلاح كند، لا جرم اصلاح (اگر فرضا اصلاحى ممكن باشد) بايد از جهت ديگرى غير
جهت طبيعت باشد، و آن منحصرا جهتى الهى خواهد بود، كه همان نبوت است، و وحى، و به
همين جهت خداى سبحان از قيام انبيا به اين اصلاح تعبير كرد به (بعث)، و در سراسر
قرآن بعث را به خودش نسبت داده، فرموده اوست كه در امتها انبيا مبعوث مىكند، با
اينكه مساله قيام انبيا مثل ساير امور، به ماده و روابط زمانى و مكانى نيز ارتباط
دارد، اما همه جا بعث را به خودش نسبت داده، تا بفهماند تنها خداست كه مىتواند
اختلافات بشر را حل كند.
پس نبوت
حالتى است الهى (و اگر خواستى بگو) حالتى است غيبى، كه نسبتش به حالت عمومى
انسانها، يعنى درك و عمل آنها، نسبت بيدارى است به خواب، كه شخص نبى به وسيله آن،
معارفى را درك مىكند كه به وسيله آن اختلافها و تناقضها در حيات بشر مرتفع
مىگردد، و اين ادراك و تلقى از غيب، همان است كه در زبان قرآن وحى ناميده مىشود،
و آن حالتى كه انسان از وحى مىگيرد نبوت خوانده مىشود.
[تقرير
دليل و برهان براى نبوت عامه]
از اينجا
روشن مىگردد كه اين سه مقدمه، يعنى:
1- دعوت فطرت
(منظور مؤلف دعوت مستقيم فطرت نيست تا اشكال كنى كه خود ايشان فطرى بودن مدنيت را
انكار كردند بلكه منظور دعوت غير مستقيم است يعنى فطرت او را به استخدام ديگران
دعوت مىكند و اين استخدام او را ناگزير مىسازد كه به زندگى مدنى تن در
دهد. مترجم بشر را به تشكيل اجتماع مدنى.
2- و دعوت آن
به اختلاف از يك طرف.
3- و عنايت
خداى تعالى به هدايت بشر به سوى تماميت خلقتش از سوى ديگر، خود حجت و دليلى است بر
اصل مساله نبوت، و به عبارتى ديگر دليل نبوت عامه است
، كه اينك
براى خواننده عزيز تقرير ميشود:
نوع بشر به
حسب طبع بهرهكش است، و اين بهرهكشى و استخدام فطرى او را به تشكيل اجتماع وا
مىدارد، و در عين حال كار او را به اختلاف و فساد هم مىكشاند، در نتيجه در همه
شؤون حياتش كه فطرت و آفرينش برآوردن حوائج آن شؤون را واجب مىداند، دچار اختلاف
مىشود، و آن حوائج برآورده نمىگردد مگر با قوانينى كه حيات اجتماعى او را
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 196