نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 195
(وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ لا
يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ)[1].
چهارم اينكه
هر شريعت لاحق، كاملتر از شريعت سابق است.
پنجم اينكه
علت بعثت انبيا و فرستادن كتاب و به عبارتى ديگر سبب دعوت دينى همان سير بشر به
حسب طبع و فطرتش به سوى اختلاف است، همانطور كه فطرتش او را به تشكيل اجتماع مدنى
دعوت مىكند، همان فطرت نيز او را به طرف اختلاف مىكشاند، و وقتى راهنماى بشر به
سوى اختلاف فطرت او باشد، ديگر رفع اختلاف از ناحيه خود او ميسر نمىشود، و لا جرم
بايد عاملى خارج از فطرت او عهدهدار آن شود، و بهمين جهت خداى سبحان از راه بعثت
انبيا و تشريع شرايع، نوع بشر را به سوى كمال لايق به حالش و اصلاحگر زندگيش اين
اختلاف را برطرف كرد، و اين كمال، كمال حقيقى است، كه داخل در صنع و ايجاد است،
قهرا مقدمه آنها يعنى بعثت انبيا هم بايد داخل در عالم صنع باشد.
اما اينكه
گفتيم خداوند نوع بشر را به سوى كمال حقيقيش هدايت نمود، بدين جهت است كه به حكم
آيه:(الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ
هَدى)[2].
[عنايت
خداى تعالى به رفع اختلافات انسانها و هدايت بشر بسوى كمال از راه بعث انبياء (ع)]
يكى از شؤون
خدايى خدا اين است كه هر چيزى را به آن نقطهاى كه خلقتش را تمام مىكند هدايت
نمايد، و يكى از چيزهايى كه خلقت آدمى با آن تمام مىشود، و اگر نباشد خلقتش ناقص
مىماند، اين است كه به سوى كمال وجودش در دنيا و آخرت هدايت شود.
هم چنان كه
باز خود خداى تعالى فرموده: (كُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ
عَطاءِ رَبِّكَ، وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً).[3]
و اين آيه به خوبى مىفهماند كه كار خداى تعالى همين امداد عطا است، هر كسى را كه
در راه حياتش و وجودش محتاج مدد اوست مدد ميدهد، و آنچه را كه مستحق است عطا
مىكند و عطاى او از ناحيه او دريغ نمىشود مگر آنكه كسى با بهره نگرفتن خودش و از
ناحيه خودش از گرفتن عطاى او دريغ كند.
و معلوم است
كه انسان خودش نمىتواند اين نقيصه خود را تكميل كند، چون فطرت خود او اين نقيصه
را پديد آورده، چگونه مىتواند خودش آن را برطرف ساخته راه سعادت و
[1] و اينكه قرآن كتابى است شكست ناپذير، كه نه از ناحيه كتب
آسمانى قبل خلل مىپذيرد، و نه بعدا كتابى ديگر ناسخ آن مىشود. سوره فصلت
آيه 42