نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 187
بگيرد، و صرف تعاون در بقا و رفع حوائج يكديگر
اين قريحه را از ياد او نمىبرده، و او هر روز كه از تاريخش مىگذشته يك قدم به
سوى علم و قدرت پيش مىگذاشته، و به مزاياى بيشترى از زندگى پى مىبرده، و در طرز
بهرهگيرى از منافع به طرق تازهترى راه مىيافته.
و مساله
اختلاف در استعداد هم از همان روز نخست در ميان بشر بوده، بعضى قوى و نيرومند و
داراى سطوت بودهاند. و بعضى ديگر ضعيف، و همين خود باعث پيدايش اختلاف مىشده،
اختلافى فطرى كه قريحه استخدام به آن دعوت مىكرده، و مىگفته حال كه تو توانايى و
او ضعيف است، از او استفاده كن، و او را به خدمت خود در آور، پس همين قريحه فطرى
بود، كه او را به تشكيل اجتماع و مدنيت دعوت مىكرده، و باز همين قريحه فطرى بوده
كه او را به بهرهكشى از ضعفا وا مىداشته. خواهى گفت: مگر ممكن است فطرت دو حكم
متضاد داشته باشد؟ در پاسخ مىگوئيم: در صورتى كه ما فوق آن دو حكم حاكمى بوده
باشد تا آن دو را تعديل كند، هيچ مانعى ندارد، و اين تنها در مساله احكام فطرى
انسان نيست، بلكه در افعال او نيز اين ناسازگارى هست، زيرا قواى او بر فعلى از
افعال او با يكديگر زورآزمايى مىكنند (شهوتش او را دعوت به انجام كارى نامشروع
مىكند، و نيروى عقلش او را از آن كار باز مىدارد) جاذبه و شهوت شكم او را به
خوردن غذايى سنگين و زيانبخش دعوت مىكند، و عقلش او را از اين كار باز مىدارد، و
هر نيرويى را آن قدر آزادى مىدهد كه به نيروهاى ديگر صدمه وارد نيايد.
و تزاحم در
دو حكم فطرى در مورد بحث نيز مانند همان تزاحم است، درست است كه تشكيل اجتماع و
مدنيت به حكم فطرت، و آن گاه ايجاد اختلاف آن هم به حكم فطرت دو حكم متنافى است از
فطرت، و ليكن خداى تعالى اين تنافى را به وسيله بعثت انبيا و بشارت و تهديد آن
حضرات، و نيز به وسيله فرستادن كتابهايى در بين مردم و داورى در آنچه با هم بر سر
آن اختلاف مىكنند برداشته است.
[تفسيرهاى
ديگرى بر(كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً) و نقد و
رد آنها]
پس با اين
بيان فساد گفتار مفسرينى كه گفتهاند: (مراد از آيه مورد بحث اين است كه مردم در
سابق همه داراى هدايت بودهاند، و اختلاف بعد از نزول كتاب و به انگيزه بغى و حسد
بوده) روشن مىگردد، چون اين مفسرين غفلت كردهاند از اينكه آيه شريفه مىخواهد دو
اختلاف اثبات كند، نه يك اختلاف، كه بيانش گذشت، و نيز غفلت كردهاند از اينكه اگر
بشر همه داراى هدايت بودهاند، و هدايت يكى بوده و اختلافى در آن نبوده، پس چه چيز
موجب و مجوز بعث انبيا و فرستادن كتاب و دنبالش پديد آمدن اختلاف و اشاعه فساد و
طغيان غرائز كفر و فجور و مهلكات اخلاقى شد؟ با اينكه همه اينها در باطن بشر
پوشيده و پنهان بوده
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 187