نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 178
عمل به آنها باعث رفع اختلاف شود، و هر صاحب حقى
به حقش برسد، و قانونگذاران را ناگزير كرد كه قوانين خود را بر مردم تحميل كنند و
در عصر حاضر راه تحميل قوانين بر مردم يكى از دو طريق است:
[راههاى
اعمال قانون در جامعه]
اول اينكه
مردم را مجبور و ناچار كنند از اينكه قوانين موضوعه را كه به منظور شركت دادن همه
طبقات در حق حيات و تساوى آنان در حقوق تشريع شده بپذيرند، تا آنكه هر فردى از
افراد به آن درجه از كمال زندگى كه لياقت آن را دارد برسد، حال چه اينكه معتقد به
دينى باشد يا نباشد، چون در اين طريقه از تحميل، دين و معارف دينى از توحيد و
اخلاق فاضله را بكلى لغو مىكنند، به اين معنا كه اين عقائد را منظور نظر ندارند،
و رعايتش را لازم نمىشمارند، اخلاق را هم تابع اجتماع و تحولات اجتماعى مىدانند،
هر خلقى كه با حال اجتماع موافق بود آن را فضيلت مىشمارند، حال چه اينكه از نظر
دين خوب باشد و چه نباشد، مثلا يك روز عفت از اخلاق فاضله به شمار مىرود، و روز
ديگر بى عفتى و بى شرمى، روزى راستى و درستى فضيلت مىشود، و روزى ديگر دروغ و
خدعه، روزى امانت، و روزى ديگر خيانت و همچنين.
طريقه دوم از
دو طريق تحميل قوانين بر مردم اين است كه مردم را طورى تربيت كنند و به اخلاقى
متخلق بسازند كه خود به خود قوانين را محترم و مقدس بشمارند، در اين طريقه باز دين
را در تربيت اجتماع لغو و بى اعتبار مىشمارند.
اين دو طريق
از راههاى تحميل قانون بر مردم مورد عمل قرار گرفته، كه گفتيم يكى تنها از راه زور
و ديكتاتورى قانون را به خورد مردم مىدهد، و دومى از راه تربيت اخلاقى، و ليكن
علاوه بر اينكه اساس اين دو طريق جهل و نادانى است، مفاسدى هم به دنبال دارد، از
آن جمله نابودى نوع بشر است، البته نابودى انسانيت او.
چون انسان
موجودى است كه خداى تعالى او را آفريده، و هستيش وابسته و متعلق به خداست، از
ناحيه خدا آغاز شده، و به زودى به سوى او برمىگردد، و هستيش با مردن ختم نمىشود،
او يك زندگى ابدى دارد، كه سرنوشت زندگى ابديش بايد در اين دنيا معين شود، در
اينجا هر راهى كه پيش گرفته باشد، و در اثر تمرين آن روش ملكاتى كسب كرده باشد، در
ابديت هم تا ابد با آن ملكات خواهد بود، اگر در دنيا احوال و ملكاتى متناسب با
توحيد كسب كرده باشد، يعنى هر عملى كه كرد بر اين اساس كرد كه بندهاى بود از خداى
سبحان، كه آغازش از او و انجامش به سوى اوست، قهرا فردى بوده كه انسان آمده و
انسان رفته است، و اما اگر توحيد را فراموش كند، يعنى در واقع حقيقت امر خود را
بپوشاند، فردى بوده كه انسان آمده و ديو رفته است.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 178