نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 379
فراموش
نكنيد، كه اگر بكنيد خدا خود شما را از يادتان مىبرد بلكه مطلب را به بيانى
اداء كرد كه نظير اعطاى حكم به وسيله مثال باشد، و در نتيجه مؤثرتر واقع شود، و به
قبول طرف نزديكتر باشد، لذا ايشان را نهى كرد از اينكه از كسانى باشند كه خدا را
فراموش كردند. و در اين تعبير اشارهاى هم به سرنوشت يهوديانى كرد كه قبل از اين
آيه سرگذشتشان را بيان نموده بود، يعنى يهوديان بنى النضير، و بنى قينقاع. و نيز
منافقينى كه حالشان در دشمنى و مخالفت با خدا و رسولش حال همان يهوديان بود.
و
لذا فرمود:(وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ) و
دنبالش به عنوان نتيجهگيرى فرمود:
(فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ) كه در حقيقت نتيجهگيرى مسبب است از
سبب. آن گاه دنبالش فرمود:
(أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ) و با اين جمله راهنمايى كرد بر
اينكه چنين كسانى فاسقان حقيقى هستند، يعنى از زى عبوديت خارجند.
و
آيه شريفه هر چند از فراموش كردن خداى تعالى نهى نموده، و فراموش كردن خويشتن را
فرع آن و نتيجه آن دانسته، ليكن از آنجا كه آيه در سياق آيه قبلى واقع شده، با
سياقش دلالت مىكند بر امر به ذكر خدا، و مراقبت او. سادهتر بگويم: لفظ آيه از
فراموش كردن خدا نهى مىكند ولى سياق به ذكر خدا امر مىنمايد.(لا يَسْتَوِي أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ
الْفائِزُونَ) راغب مىگويد كلمه فوز به معناى دست
يافتن به خير با حصول سلامت است[1] و سياق
آيه شهادت مىدهد به اينكه مراد از اصحاب نار همان كسانى هستند كه خدا
را از ياد بردهاند. و مراد از اصحاب جنت آنهايند كه به ياد خدا و
مراقب رفتار خويشند.
و
اين آيه شريفه حجتى تمام بر اين معنا اقامه مىكند كه بر هر كس واجب است به دسته
يادآوران خدا و مراقبين اعمال بپيوندد، نه به آنهايى كه خدا را فراموش كردند. بيان
اين حجت آن است كه اين دو طائفه- يعنى يادآوران خدا و فراموشكاران خدا و سومى
ندارند- و سايرين بالأخره بايد به يكى از اين دو طائفه ملحق شوند، و اين دو طائفه
يكسان نيستند تا پيوستن به هر يك نظير پيوستن به ديگرى باشد، و آدمى از اينكه به
هر يك ملحق شود پروايى نداشته باشد، بلكه يكى از اين دو طائفه راجح، و ديگرى مرجوح
است، و عقل حكم مىكند كه انسان طرف راجح را بگيرد، و آن را بر مرجوح ترجيح دهد و
آن طرف يادآوران خدا است، چون تنها ايشان رستگارند، نه ديگران، پس ترجيح در جانب
ايشان است، در نتيجه بر هر انسانى واجب است پيوستن به آنان را اختيار كند.