نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 236
يا باى
ملابست است، و معناى جمله اين است كه: حال كه چنين است پس تو خداى را با استعانت
به نام او تسبيح گوى و منزه بدار، ممكن هم هست مراد از اسم نامبردارى و ذكر خدا
باشد، چون اسم خدا را بردن ذكر او نيز هست، هم چنان كه ديگران نيز اين احتمال را
دادهاند، و نيز ممكن است حرف باء براى تعديه باشد، چون تنزيه اسم خدا تنزيه خدا
است، و معنايش اين است كه: اسم پروردگارت را از اينكه برايش شريكى ذكر شود، و يا
بعث و جزايش انكار گردد منزه بدار، و كلمه عظيم صفت براى كلمه
اسم و يا براى كلمه رب است.
(فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ) كلمه لا اقسم
رويهم سوگند است.
بعضى[1]
گفتهاند: كلمه لا در آن زيادى و بىمعنا است، (و تنها به منظور تاكيد
آورده شده)، و كلمه اقسم به معناى سوگند مىخورم است.
بعضى[2]
ديگر گفتهاند: كلمه لا نافيه است، و مىخواهد بفرمايد: من سوگند
نمىخورم.
و
كلمه مواقع جمع موقع است، كه به معناى محل است و معناى
آيه چنين است كه: من سوگند مىخورم به محلهاى ستارگان، به آن جايى كه هر ستاره در
آسمان دارد.
بعضى[3]
از مفسرين گفتهاند: كلمه مواقع جمع موقع هست ليكن موقع
مصدر ميمى و به معناى وقوع و سقوط است، و آيه مىخواهد به سقوط ستارگان در روز
قيامت، و يا به افتادن شهابها بر سر شيطانها، و يا به محل سقوط ستارگان در هنگام
غروب اشاره كند. ولى وجه اول بهتر است و به ذهن زودتر مىرود.
(وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ) اين آيه
شريفه مىخواهد سوگند قبلى را بزرگ جلوه دهد، و مطلبى را كه با آن سوگند تاكيد و
اثبات مىكرد بيشتر تاكيد كند.
[معناى
اينكه قرآن كريم است]
(إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ لا يَمَسُّهُ إِلَّا
الْمُطَهَّرُونَ تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ) از آنجايى
كه كفار مساله وحدانيت خدا را در ربوبيت و الوهيت و همچنين مساله بعث و جزا را
انكار داشتند، و انكار خود را با انكار قرآن كه به رسول اسلام نازل شده و در آن