نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 235
نمىگزاريد
تحريك بر شكرگزارى است، و شكرگزارى خدا به اين است كه به زبان و عمل اظهار كنى كه
اين نعمتها از خداست، و اين همان عبادت است، و بقيه الفاظ آيه روشن است.
(
أَ فَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ) ...(وَ مَتاعاً لِلْمُقْوِينَ ) در مجمع البيان مىگويد: كلمه
تورون در اصل تورءون بوده، و تورءون مضارع از باب
افعال ايراء است، و ايراء به معناى روشن كردن آتش و اظهار آن است،
گفته مىشود: أورى- يورى و نيز وقتى مىگويند: فلان قدح فاورى ،
معنايش اين است كه فلانى كبريت زد و آتش را بر افروخت و ظاهر ساخت، و اگر كبريت
بزند ولى آتش نگيرد مىگويند: قدح فاكبى . و نيز صاحب مجمع البيان گفته
كلمه مقوين (كه در اصل مقوئين بوده است) جمع اسم فاعل از باب
افعال اقواء است، و اقواء به معناى وارد شدن و ماندن در بيابانى است
كه احدى در آن نباشد، وقتى مىگويند: أقوت الدار ، معنايش اين است كه
خانه از اهلش خالى شد[1].
و
معناى آيه روشن است (مىخواهد بفرمايد آيا اين آتشى كه شما روشن مىكنيد خود شما
چوبش را پديد آورده درختش را ايجاد كردهايد و يا پديد آورندهاش ما بوديم؟ اين ما
بوديم كه آن را وسيله تذكر و مايه زندگى شما كرديم شمايى كه اگر دستگيرى ما نبود
سرگردان و بيچاره بوديد).
(فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ) خطاب در
اين آيه به رسول خدا 6 است، بعد از آنكه شواهد ربوبيت خود را براى كفار ذكر كرد
و فرمود: او كسى بود كه شما را خلق كرد و امورتان را تدبير نمود، و او به زودى
مبعوثتان مىكند، تا جزاى اعمالتان را بدهد، و چون كفار با شنيدن اين بيانات هم
چنان به تكذيب خود ادامه دادند، روى سخن را از ايشان برگردانيده متوجه رسول گرامى
خود كرد، تا بفهماند اين مردم حرف به خرجشان نمىرود، لذا دستور مىدهد تا آن جناب
خدا را از شركى كه مردم مىورزند و نيز از تكذيبى كه در باره بعث و جزا دارند منزه
بدارد.
پس
حرف فاء كه بر سر جمله(فَسَبِّحْ بِاسْمِ)
آمده تفريع را مىرساند، و مىفهماند دستور به تسبيح نتيجه و فرع بيان سابق است، و
حرف باء در كلمه باسم باى استعانت و