نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 87
بگيرند، و
سراسر جهان براى نابوديشان يك جهت شده، عوامل و اسبابش براى منقرض ساختن آنان بسيج
شوند)، هم چنان كه فرموده:(ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا
وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ
بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ)[1].
ممكن
هم هست خطاب در آيه منحل به خطابهاى جزئى و متوجه به فرد فرد بشر بشود، آن وقت
مراد از مصيبت ناملايماتى است كه متوجه جان و مال و فرزند و عرض تك تك
افراد مىشود و ناشى از گناهانى است كه هر كس خودش مرتكب شده، و خدا از بسيارى از
آن گناهان درمىگذرد.
و
به هر حال چه خطاب عمومى غير منحل باشد، و چه عمومى منحل، از سياق بر مىآيد كه
اولا مؤمن و كافر را يكسان شامل مىشود، و مؤيد اين معنا آيه بعدى است كه بطور
مسلم متوجه مؤمن و كافر است. و ثانيا مراد از جمله (بِما
كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ) تنها گناهان و زشتىها است،
نه تمامى اعمال چه خوب و چه بد. و ثالثا مراد از مصائبى كه به انسانها مىرسد آثار
سوء دنيايى اعمال است، آثارى كه بين آنها و آن اعمال ارتباط و تداعى خاصى است، نه
جزاى آخرتى اعمال.
با
اين بيان اولا جواب يك شبهه در خصوص آيه شريفه، داده مىشود. و ثانيا تفسيرى كه
بعضى در باره آيه كردهاند رد مىشود.
اما
شبههاى كه شده اين است كه بعضى[2] گفتهاند:
اگر منظور از مصائب عموم مصيبتها باشد، اين عموميت با مصائبى كه انبياء (ع) با آن
مواجه شدند منتفى مىشود، چون انبياء (ع) معصوم بودند و گناهى نداشتند تا مستوجب
آن مصائب گردند، و همچنين اطفال و ديوانگان مكلف به هيچ تكليفى نيستند تا به خاطر
مخالفت با آن تكاليف مستوجب مصائب شوند، پس ناگزير بايد از عموميت آيه صرفنظر
نموده آن را به مصائب انبياء و اطفال و مجانين تخصيص زد.
جواب
اين شبهه اين است: اين كه در آيه فرموده(فَبِما كَسَبَتْ
أَيْدِيكُمْ) و مصائب را مستند به گناهان كرده خود دليل است بر اينكه خطاب در آيه
متوجه كسانى است كه صدور
[1] سپس آن سختىها را به آسايش و خوشى مبدل كرديم تا به كلى حال
خود را فراموش كرده و گفتند آن رنج و محنتها به پدران ما رسيد. ما هم به ناگاه
آنان را به كيفر اعمالشان عقاب كرديم در حالى كه از توجه به آن عقاب غافل بودند.
سوره اعراف، آيه 95.