نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 71
2- بعضى[1]
گفتهاند: معناى اين جمله اين است كه اگر به اين فكر بيفتى كه بر خدا افتراء ببندى
خدا مهر بر دلت خواهد زد و قرآن را از يادت خواهد برد، با اين حال چگونه مىتوانى
بر خدا افتراء ببندى. و اين جمله مىخواهد همان مطلبى را خاطرنشان كند كه
جمله (لَئِنْ
أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ)
اگر شرك بورزى يقين بدان كه خداوند عملت را بى ثمر مىكند در مقام افاده آن
است.
3-
بعضى[2] ديگر
گفتهاند: معنايش اين است كه اگر خدا بخواهد قلب تو را با داروى صبر قوى مىكند تا
در برابر آزار مشركين از پاى در نيايى، و اگر مىگويند او مفترى و ساحر
است ناراحت نشوى.
اين
سه وجه خالى از ضعف نيستند.
4-
بعضى[3] گفتهاند:
معنايش اين است كه اگر خدا بخواهد مهر بر دلت مىزند هم چنان كه بر دل كفار زده، و
اين خود نوعى تسليت است براى رسول خدا 6 تا با مقايسه وضع خود با كفار متوجه
نعمت خدا شود، و شكر خدا را به جاى آورد.
5-
بعضى[4] ديگر
گفتهاند: معنايش اين است كه اگر خدا بخواهد مهر به دلهاى كفار و زبان ايشان
مىزند و عذابشان را زودرس مىكند. و اگر به جاى اينكه بفرمايد اگر بخواهد
مهر بر دلهاشان مىزند فرمود: اگر بخواهد مهر بر دلت مىزند كه
هم خطابست و هم مفرد، در حقيقت براى اين بوده كه خواسته است روى سخن را متوجه گوينده
او بر خدا افتراء بسته كند، و بفرمايد اى كه چنين گفتهاى اگر خدا بخواهد
مهر بر دلت مىزند.
(وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ)-
تعبير به مضارع (يمحو: محو مىكند، و يحق: ثابت مىكند) براى اين است كه بر
استمرار دلالت كند و بفهماند مساله محو باطل و احقاق حق سنتى است كه خداى تعالى آن
را با كلمات خود جارى مىسازد. و منظور از كلمات همان وحى است كه خداى
تعالى به انبيايش مىكند، و كلام ربوبى او است كه مقاصد را به انبيايش تفهيم
مىكند. ممكن هم هست مراد از كلمات خدا، نفوس انبياء باشد، چون اين نفوس شريفه
خاصيت كلام را دارند، كلام از منويات پرده برمىدارد، نفوس انبياء هم رازهاى غيبى
را هويدا مىسازد.
(إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ) اين جمله تعليل جمله(يَمْحُ اللَّهُ ...) است، مىفرمايد به