نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 516
است، باز هم
در باره خلقت جديد در شكاند. و سپس اشاره مىكند به خلقت نخستين انسان، و اينكه
خدا حتى خطورات قلبى او را مىداند، و رقبايى بر او گمارده تا با دقيقترين وجه
مراقبتش كنند، آن گاه سكرات مرگ او را مىگيرد، و بعد از آن يا داخل بهشت مىشوند
و يا داخل آتش. بعد براى بار دوم به سرگذشت اقوام گذشته كه آيات خدا و معاد را
تكذيب كردند و دچار خشم الهى و عذاب انقراض گشتند، با اينكه از شما مردم نيرومندتر
بودند، اشاره نموده، مىفرمايد: همان خدايى كه آنان را آن طور كيفر داد قادر است
شما را نيز كيفر كند.
[رد
استبعاد اعاده خلقت و بيان امكان آن با استناد به وقوع خلقت نخستين]
(أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ
جَدِيدٍ) كلمه عى كه مصدر عيينا است- به طورى كه
راغب مىگويد- به معناى ناتوانى و كسالتى است كه بعد از انجام كارى و يا سخنرانى
عارض مىشود. وقتى مىگوييم: أعيانى كذا و يا عييت بكذا
معناى اولى اين است كه فلان كار مرا خسته كرد، و دومى اين است كه من از فلان كار
خسته شدم[1]. و مراد
از خلق اول، خلقت اين نشاه طبيعت با نظامى است كه در آن جارى است، و يكى از انواع
موجودات آن خلقت همانا انسان است، البته انسان دنيايى. پس وجهى نيست در اينكه ما
نيز مانند فخر رازى[2] خلق اول
را منحصر در خلقت آسمانها و زمين بدانيم. هم چنان كه وجهى نيست كه مانند بعضى ديگر
از مفسرين[3] آن را
منحصر در خلقت انسان بدانيم و بگوييم چون در ذيل آيه آمده كه كفار در
اشتباهى از خلقت جديدند و خلقت جديد مربوط به انسانها است لذا خلقت اول هم
منحصر در انسان است، براى اينكه خلقت جديد شامل آسمان و زمين نيز مىشود، هم چنان
كه فرموده:
(يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ
الْواحِدِ الْقَهَّارِ)[4]، و
خلقت جديد به معناى خلقت نشاه جديد است كه منظور از آن، نشاه آخرت است. و استفهام
در آيه انكارى است.
و
معناى آيه اين است كه: مگر خلقت نخستين، ما را عاجز و ناتوان كرد كه نتوانيم براى
بار دوم خلق كنيم؟ يعنى: نه، ما از خلق اول عاجز نشديم، با اينكه خلقت اول آفريدن
از هيچ و بدون الگو است، پس چگونه خلقت دوم كه اعاده همان خلق است ما را عاجز
مىكند.