نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 458
خدا
دانستهاند، و حال آنكه در آيه نهى فرموده از تقدم بر خدا و بر رسول خدا، و ظاهرا
خواستهاند بگويند آوردن كلمه اللَّه در آيه شريفه تنها جنبه تشريف
دارد، مثل اينكه مىگويى: أعجبنى زيد و كرمه- مرا به شگفت آورد زيد و كرامت
او پس آوردن نام خدا قبل از نام رسول خدا تنها براى اين است كه اشاره كند به
اينكه سبقت جستن به رسول خدا 6 سبقت جستن بر خدا هم هست.
و
شايد دقت در آنچه ما در تفسير آيه گفتيم، خواننده را باز بدارد از اينكه يكى از
اين وجوه را بپذيرد.
(وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)- در اين
جمله بندگان را امر به تقوى مىكند، و چون موقف بنده موقف پيروى و عبوديت است، و
انسان جز ظرف عبوديت ظرفى ديگر ندارد، لذا تقوى را مطلق آورد و نفرمود از چه چيز
بپرهيزيد.
و
جمله(إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ) نهى از
تقدم و امر به تقوى را تعليل مىكند، مىفرمايد از خدا بترسيد، و اين امر را اطاعت
و آن نهى را امتثال كنيد، و با زبان سر و با زبان سر بر خدا و رسولش تقدم مجوييد،
كه خدا سخنان شما را مىشنود و از اعمال ظاهر و باطن شما خبر دارد.
[مراد
از اينكه فرمود: صداى خود را از صداى پيامبر بلندتر نكنيد]
(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ
النَّبِيِّ ...) منظور از اينكه مىفرمايد: صداى خود را بلندتر
از صداى رسول اللَّه مكنيد، اين است كه وقتى با آن جناب صحبت مىكنيد، صدايتان
بلندتر از صداى آن جناب نباشد، چون- به طورى كه گفتهاند[1]-
دو عيب در اين عمل هست: يا منظور شخصى كه صداى خود را بلند مىكند اين است كه
توهينى به آن جناب كرده باشد، كه اين كفر است. و يا منظورى ندارد و تنها شخصى بى
ادب است كه رعايت مقام آن جناب را نمىكند، و اين خلاف دستور است، چون مسلمانان دستور
دارند آن جناب را احترام و تعظيم كنند.
مىفرمايد:(وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ) با
آن جناب آن طور كه با يكديگر صحبت مىكنيد داد و فرياد مكنيد، چون رعايت احترام و
تعظيم آن جناب اقتضاء دارد در هنگام تخاطب گوينده صدايش كوتاهتر از صداى آن حضرت
باشد. پس به طور كلى، با صداى بلند صحبت كردن فاقد معناى تعظيم است، و با بزرگان
به صداى بلند صحبت كردن.