نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 338
پس مراد از
جمله(الَّذِينَ
كَفَرُوا) كفار مكه و ساير
كفارى است كه از ايشان پيروى مىكنند، و اين كفار بودند كه مردم را از ايمان آوردن
به رسول خدا 6 منع كرده، و ايشان را وسوسه مىنمودند. و نيز از زيارت مسجد
الحرام جلوگيرى مىكردند.
[اضلال
و ابطال اعمال كافران، و در مقابل، پرده كشيدن بر سيئات مؤمنان صالح العمل و اصلاح
قلب ايشان]
(أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ)- يعنى خداوند اعمال ايشان را باطل
كرد، در نتيجه، اعمالشان راه به مقصد نمىبرد، چون مقصد آنان از اعمالشان اين بود
كه حق را باطل و باطل را زنده كنند، و هرگز نمىتوانند. پس جمله مورد بحث نظير
جملهاى است كه خداى تعالى مكرر خاطرنشان نموده مىفرمايد:(وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ)[1] و
خداى تعالى وعده داده كه حق را زنده كند، و باطل را ميرانده و باطل كند، هم چنان
كه فرموده:(لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ كَرِهَ
الْمُجْرِمُونَ)[2].
و
مراد از ضلالت اعمال كفار، باطل شدن و فساد آن است قبل از اينكه به نتيجه برسد، و
خداى تعالى اين معنا را به عنوان استعاره كنايى ضلالت خوانده است.
(وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى
مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ ...) ظاهر اينكه
صدر آيه مطلق آمده، اين است كه مطلق دارندگان ايمان و عمل صالح منظورند، در نتيجه
جمله(وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّدٍ) كه
ايمان آوردن را مختص به يك طائفه مىداند، قيدى احترازى خواهد بود، نه تاكيد كه
صرفا به خاطر عنايتى كه به ايمان دارد قيد مزبور را آورده باشد.
(وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ)- اين قسمت، جملهاى است
معترضه. و ضمير هو راجع به(بِما نُزِّلَ
...) است.
(كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ)- در مجمع
البيان گفته: كلمه بال به معناى حال و شان است، و بال به معناى قلب
نيز مىآيد، مثلا مىگويند: خطر ببالى كذا- بدلم چنين افتاد و اين
كلمه جمع ندارد، چون از آن دو كلمه ديگر يعنى حال و شان، مبهمتر و كلىتر است[3].
[1] خدا كافران را هدايت نمىكند. سوره بقره، آيه 264.
[2] تا حق را محقق و باطل را نابود سازد هر چند كه مجرمان
نخواهند. سوره انفال، آيه 8.