نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 321
(خَلْفِهِ
... )
[اقوال
مختلف در باره اينكه احقاف در كجا واقع است؟، و توضيح گفتگوى هود (ع)
با قوم عاد]
كلمه
اخا عاد- برادر عاد به معناى هر كسى است كه از طرف پدر به اين قوم نسبت
داشته باشد. و منظور از اين برادر، هود پيغمبر (ع) است. و كلمه احقاف
نام سرزمينى است كه قوم عاد در آن زندگى مىكردهاند، و آنچه يقين به نظر مىرسد
اين است كه اين سرزمين در جنوب جزيرة العرب بوده، ولى امروز هيچ اثرى از آن قوم در
آن باقى نمانده. و در اينكه در چه نقطه از جنوب واقع بوده اختلافست. بعضى[1]
گفتهاند در بيابانى بوده بين عمان و مهرة. و بعضى[2]
گفتهاند ريگزارى است كه بين عمان و حضرموت واقع شده، بعضى[3]
ديگر گفتهاند ماسههاى لب درياى قريه شجره است، و شجره محلى است در سرزمين يمن.
بعضى[4] ديگر
چيزهايى ديگر گفتهاند.
(وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ)-
كلمه نذر جمع نذير است، و مراد از آن به طورى كه از سياق
برمىآيد رسولان خدا است. و اما اينكه بعضى[5]
از مفسرين كلمه نذر را به معناى رسولان و علماء كه نائبان رسولانند
گرفتهاند، تفسير درستى نيست.
مفسرين[6]
جمله(مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ) را به
كسانى كه قبل از او بودند، و جمله(وَ مِنْ خَلْفِهِ) را
به كسانى كه بعد از او آمدند تفسير كردهاند. البته عكس اين نيز ممكن است، و
مىشود گفت مراد از(بَيْنِ يَدَيْهِ)
بيم رسانان زمان او، و از من خلفه بيم رسانان قبل از او باشند. و بنا
بر احتمال اول بهتر آن است كه بگوييم گذشتن بيم رسانان در (مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ) و در(مِنْ خَلْفِهِ) كنايه باشد از اينكه اين دو طائفه در زمان فترت
و نبودن انبياء به سوى مردم آمدند و بيم رساندند.
(أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ)- اين جمله، كلمه
انذار در جملات قبل را تفسير مىكند، و اشاره دارد به اينكه اساس دين آن
جناب كه زير بناى تمامى جزئيات دينى او است توحيد بوده است.
(إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ)- اين جمله
دعوت انبياء را به توحيد تعليل مىكند، و ظاهرا مراد از روز عظيم روز عذاب انقراض
باشد، نه روز قيامت، به دليل اينكه به زودى مىفرمايد: (فَأْتِنا
بِما تَعِدُنا)- اگر راست مىگويى وعيدى كه به ما مىدهى بياور و نيز
مىفرمايد: (بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ)- اين همان
عذابى است كه در بارهاش عجله مىكرديد . و بقيه الفاظ آيه روشن است.
[1] ( 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6) روح المعانى، ج 26، ص 24.
[2] ( 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6) روح المعانى، ج 26، ص 24.
[3] ( 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6) روح المعانى، ج 26، ص 24.
[4] ( 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6) روح المعانى، ج 26، ص 24.
[5] ( 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6) روح المعانى، ج 26، ص 24.
[6] ( 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6) روح المعانى، ج 26، ص 24.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 321