نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 320
گفتند كه
غير خدا را نپرستيد كه من بر شما مىترسم از عذاب روزى عظيم (21).
گفتند
آيا به سراغ ما آمدهاى تا با دروغهايت ما را از خدايانمان منصرف كنى؟ اگر راست
مىگويى آن عذابى كه ما را از آن مىترسانى بياور (22).
هود
گفت: علم تنها نزد خداست و آنچه من مىگويم تنها رسالتى است كه مامورم به شما
ابلاغ كنم اما اين را هم بدانيد كه من شما را مردمى جاهل مىدانم (23).
و
چون آن عذاب را ديدند كه از كرانه افق نزديك مىشود گفتند اين ابرى است كه
مىخواهد بر ما ببارد. هود گفت: و ليكن اين همان عذابى است كه در آمدنش شتاب
مىكرديد و آن بادى است كه عذابى دردناك همراه دارد (24).
هر
چه سر راه خود ببيند به اذن پروردگارش ويران مىكند. چيزى نگذشت كه يك روز صبح جز
خانههايشان به چشم نمىخورد همه هلاك شده بودند و ما اين طور مردم مجرم را كيفر
مىدهيم (25).
با
اينكه به آنان مكنتهايى داده بوديم كه به شما ندادهايم به آنها نيز گوش و چشم و
فهم داده بوديم اما نه گوششان به دردشان خورد و نه از چشم و دل خود كمترين بهرهاى
بردند، چون آيات خدا را انكار مىكردند و همان عذابى كه مسخرهاش مىكردند بر
سرشان بيامد (26).
اين
آثار كه پيرامون سرزمين خود مىبينيد همه اقوامى بودند كه ما آيات خود را نشانشان
داديم بلكه برگردند ولى برنگشتند و ما هلاكشان كرديم (27).
كسى
نيست از آنان بپرسد چرا پس آن خدايانى كه به جاى خداى تعالى معبود خود گرفته بودند
تا به خداى تعالى نزديكشان سازند ياريشان نمىكردند بلكه در روز گرفتارى غيبشان زد
و اين بود نتيجه اعراض و افتراءهايشان (28).
بيان
آيات
بعد
از آنكه مردم را به دو قسمت تقسيم كرد، و رشته كلام به مساله انذار كشيده شد، اينك
در اين آيات به دو داستان اشاره مىكند: يكى از قوم عاد، و هلاكت ايشان و در ضمن
اشاره به هلاكت قراى پيرامون مكه. و يكى هم از ايمان آوردن قومى از جن، كه خداى
تعالى به سوى رسول خدا 6 متوجهشان كرد، و با شنيدن قرآن ايمان آوردند و براى
انذار به سوى قوم خود برگشتند. و منظور از نقل اين دو داستان اين است كه هر كس
بخواهد از سرگذشت آنان عبرت بگيرد، و آيات فوق تنها مربوط به داستان اول است.