نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 145
حكايت
مىكند و اين طعن مستلزم طعن به رسول خدا 6 نيز هست، هم چنان كه كلام بعديشان
نيز طعن به آن جناب است.
[سخن
مشركين كه در رد قرآن گفتند چرا بر يكى از بزرگان و توانگران نازل نشده و جواب به
آنها با بيان اينكه روزىهاى مادى و معنوى را خداى تعالى تقسيم مىكند]
(وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ
عَظِيمٍ) منظور از قريتين مكه و طائف است. و مقصودشان از
عظمت - به طورى كه از سياق برمىآيد- عظمت از حيث مال و جاه است، چون در نظر
افراد مادى و دنياپرست ملاك عظمت و شرافت و علو مقام همين چيزها است. و مراد
از (رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ) مردى
از يكى از دو قريه است، كه كلمه احد به منظور اختصار از آن حذف شده.
و
مقصودشان از اين كلام اين بوده است كه رسالت، مقامى شريف و الهى است، و چنين مقامى
سزاوار نيست كه به هر كس داده شود، بلكه بايد به كسى داده شود كه فى نفسه شريف
باشد، و در قوم خود حكمفرما و مطاع باشد، و رسول خدا 6 مردى فقير است، كه به
همين جهت چنين شرافت و مقامى را ندارد، پس اگر قرآن او به راستى نازل از ناحيه خدا
مىبود، بايد به مرد عظيمى در مكه و يا مرد عظيمى در طائف نازل شود كه داراى مال
بسيار و نفوذ بى اندازهاند.
در
مجمع البيان گفته: منظور از دو مرد عظيم در يكى از دو شهر، وليد بن مغيره از مكه و
ابا مسعود عروة بن مسعود ثقفى از طائف بوده- به نقل از قتاده. بعضى ديگر گفتهاند:
عتبة ابن ابى ربيعه از مكه و ابن عبدياليل از طائف بوده- به نقل از مجاهد. بعضى
ديگر گفتهاند:
وليد
بن مغيره از مكه و حبيب بن عمر ثقفى از طائف بوده- به نقل از ابن عباس[1].
ليكن
حق مطلب اين است كه اين تطبيقها از خود نامبردگان بوده، و گر نه مشركين شخص معينى
را در نظر نداشتند، بلكه بطور مبهم گفتهاند كه جا داشت يكى از بزرگان مكه و طائف
پيامبر بشوند، و اين معنا از ظاهر آيه به خوبى استفاده مىشود.
(أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ
فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ...) مراد از رحمت بطورى كه
از سياق استفاده مىشود نبوت است.
راغب
مىگويد كلمه عيش تنها در حيات جانداران استعمال مىشود، و اين كلمه
اخص از كلمه حيات است چون حيات هم در مورد جاندار بكار مىرود، و هم در مورد خداى
تعالى، و هم فرشتگان، ولى كلمه عيش در مورد خدا و ملائكه استعمال نمىشود. و
كلمه معيشت هم از مشتقات عيش است كه به معناى آذوقه و هر
چيزى است كه با آن زندگى مىكنند[2]. و نيز در
معناى كلمه تسخير گفته: تسخير هر چيزى به معناى راندن