نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 144
هر مدتى يك
بار به آن مراجعه كنند، هم چنان كه قرآن كريم مىفرمايد:(وَ وَصَّى بِها إِبْراهِيمُ بَنِيهِ
وَ يَعْقُوبُ يا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَكُمُ الدِّينَ فَلا تَمُوتُنَّ
إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ)[1].
ليكن
خواننده عزيز خودش خوب مىداند كه از وصيت، به كلمه توحيد تعبير نمىكنند به اينكه
ابراهيم (ع) آن را در ذريه خود كلمه باقيهاى قرار داد، گو اينكه ممكن است ابراهيم
(ع) چنين چيزى را آرزو داشته، اما خواستن و آرزو كردن، غير از جعل باقى و قرار
دادن است.
بعضى[2]
ديگر گفتهاند: مراد اين است كه خداى تعالى امامت را كلمه باقيهاى در ذريه
ابراهيم (ع) قرار داد.
به
زودى در باره اين تفسير در بحث روايتى آينده ان شاء اللَّه بحث خواهيم كرد.
مطلب
ديگر اينكه از آيه شريفه چنين برمىآيد كه ذريه ابراهيم (ع) تا روز قيامت از اين
كلمه خالى نمىشود.
(بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى جاءَهُمُ الْحَقُّ وَ رَسُولٌ
مُبِينٌ) اين آيه كه در آغازش كلمه بل آمده اعراض از چيزى است كه
از آيه قبلى فهميده مىشد، و معنايش اين است كه: برگشتن مشركين از شرك به توحيد،
نهايت چيزى بود كه از مشركين اميدش مىرفت، و ليكن برنگشتند، بلكه من اين مشركين
قوم تو را و پدران ايشان را چند صباحى از زندگى بهرهمند كردم، و از نعمتهاى خود
برخوردار نمودم تا آنكه حق و رسولى مبين به سويشان بيامد.
و
چه بسا التفاتى كه در اين آيه از غيبت به تكلم بكار رفته، و فرموده: من آنان
را برخوردار كردم براى اين بوده كه به عظمت جرم مشركين اشاره كرده باشد، و
بفهماند مشركين در كفران نعمتها و كفرشان به حق و نسبت سحر دادن به رسول خدا 6
هيچ منظورى جز توهين به خداى تعالى نداشتند.
و
مراد از اينكه فرمود: تا آنكه حق به سويشان آمد همين قرآن است. و مراد
از رسول مبين رسول خدا، محمد مصطفى 6 است.
(وَ لَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ كافِرُونَ)
اين جمله طعنى را كه مشركين به حق زدند، يعنى به قرآنى كه برايشان نازل شد
[1] ابراهيم و يعقوب، فرزندان خود را به دين توحيد وصيت كرده، و
گفتند: اى فرزندان من خداى براى شما دين را برگزيده پس زنهار از دنيا نرويد مگر
مسلمان. سوره بقره، آيه 132.