نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 366
همين شكر را
مىپسندد، و اگر كفران كنيد همين كفران را برايتان مىپسندد. و اين معنا به طورى
كه ملاحظه مىفرماييد بسيار سخيف و بىپايه و ساقط است، و مخصوصا از نظر وقوعش در
سياق آياتى كه بشر را به سوى خدا و شكر او دعوت مىكند.
علاوه
بر اين، انبيا- مثلا- داخل در شكرگزارانند، و خدا شكر و ايمان را برايشان پسنديده،
و كفر را برايشان نپسنديده، پس ديگر چه معنايى دارد كه دوباره تنها انبيا را نام
ببرد و بفرمايد:(وَ لا يَرْضى لِعِبادِهِ الْكُفْرَ) با
اينكه قبلا يعنى در جمله(وَ إِنْ تَشْكُرُوا
يَرْضَهُ لَكُمْ) خشنودى خود را از انبيا در ضمن همه شكرگزاران
اعلام كرده بود.
(وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى)- يعنى هيچ
كس كه خود حامل وزر، و بار گناه خويش است، بار گناه ديگرى را نمىكشد، يعنى به جرم
گناهى كه ديگران كردهاند مؤاخذه نمىگردد، يعنى كسى به جرم گناهان مؤاخذه مىشود
كه مرتكب آن شده باشد.
(ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ)- يعنى اينهايى كه در باره
شكر و كفران ذكر شد، همه راجع به دنياى كسانى بود كه شكر و يا كفر مىورزيدند، سپس
شما را دوباره زنده مىكند و حقيقت اعمالتان را برايتان روشن ساخته و بر طبق آنچه
كه در دلهايتان هست شما را محاسبه مىكند. و در معانى اين چند جمله در سابق مكررا
بحث و گفتگو كرديم.
گفتارى
در معناى خشم و رضاى خدا
رضا يكى از معانى است كه صاحبان شعور و اراده با آن توصيف مىشوند، و به
عبارتى وصف صاحبان شعور و اراده است، (هيچ وقت نمىگوييم اين سنگ از من راضى است)
و در مقابل اين صفت، صفت خشم و سخط قرار دارد. و هر دو وصف وجودى هستند (نه چون
علم و جهل كه علم وجودى و جهل عدمى است، و به معناى عدم علم است).
مطلب
ديگر اين كه: رضا و خشنودى همواره به اوصاف و افعال مربوط مىشود، نه به ذوات،
(مثلا مىگوييم من از اوصاف و افعال فلانى راضيم، و نمىگوييم من از اين گل راضى
هستم). در قرآن كريم مىفرمايد:(وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا
ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ)[1] و
نيز فرموده: