responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 15  صفحه : 497

برده، يعنى آن پيغمبر وى را تعليم داده، ولى نمى‌شود گفت: فلان پيغمبر علم خود را از پيغمبر ديگر يا از غير پيغمبر ارث برده است.

(وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ)- از ظاهر سياق بر مى‌آيد كه سليمان (ع) مى‌خواهد در اين جمله از خودش و پدرش، كه خود او نيز از آن جناب است به داشتن برتريهايى كه گذشت مباهات كند و اين در حقيقت از باب تحديث به نعمت است، كه خداى تعالى در سوره ضحى رسول گرامى اسلام را بدان مامور مى‌فرمايد:(وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ )[1].

و اما اينكه بعضى‌[2] از مفسرين اصرار كرده‌اند بر اينكه ضمير در كلمه علمنا و اوتينا تنها به سليمان بر مى‌گردد، نه به او و پدرش و اينكه اگر گفته: ما را چنين و چنان كرده‌اند و نگفته مرا، از اين باب است كه عادت پادشاهان و بزرگان بر اين بوده كه در گفتگوها از خود به ما يعنى من و لشكر و خدمتكاران و وزرايم تعبير مى‌كنند، تا سياست ملكدارى رعايت شده باشد، سخنى است كه آن طور كه شايد و بايد سياق با آن نمى‌سازد.

و مراد از كلمه ناس همان معناى ظاهرى آن، يعنى عموم افراد جامعه است، بدون تميز يكى از ديگرى و اينكه بعضى‌[3] گفته‌اند: مراد از آن عظماى اهل مملكت، يا علماى ايشان است، صحيح نيست.

[مقصود از(مَنْطِقَ الطَّيْرِ) در سخن سليمان 7 در مقام تحديث به نعمت:(قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ ...)]

و كلمه منطق و نيز كلمه نطق هر دو به معناى صوت يا صوت‌هاى متعارفى است كه از حروفى تشكيل يافته و طبق قرارداد واضع لغت، بر معنى‌هايى كه منظور نظر ناطق است دلالت مى‌كند و در اصطلاح، اين صوتها را كلام مى‌گويند و بنا بر آنچه راغب گفته:

اين دو كلمه جز بر سخنان انسان اطلاق نمى‌شود[4]،- مثلا به صداى گوسفند و يا گنجشك نطق يا منطق گفته نمى‌شود- ولى در قرآن كريم در معنايى وسيعتر استعمال شده و آن عبارت است از دلالت هر چيزى بر مقصودش، مثلا در قرآن كريم دلالت پوست بدن را نطق خوانده فرموده است:(وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ)[5].


[1] به همه بگوييد كه خدا چه نعمتهايى را به من ارزانى داشته. سوره ضحى، آيه 11.

[2] تفسير كشاف، ج 3، ص 354.

[3] روح المعانى، ج 19، ص 171.

[4] مفردات راغب، ماده نطق .

[5] مجرمين به پوست بدنهاى خود مى‌گويند: چرا عليه ما گواهى داديد؟ در پاسخ مى‌گويند آن خدايى كه هر چيز را به نطق در مى‌آورد ما را به نطق در آورد. سوره حم سجده، آيه 21.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 15  صفحه : 497
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست