نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 495
و چون (فرستادگان ملكه سبا) نزد سليمان
آمدند سليمان گفت: آيا مرا به مال مدد مىدهيد؟ آنچه خدا به من داده بهتر از اين
است كه به شما داده است، شماييد كه اين هديه در نظرتان ارج دارد و از آن خوشحاليد
(36).
نزد ايشان بازگرد كه سپاهى به سوى شما آريم كه تحمل آن نياريد و از
آنجا به ذلت و در عين حقارت بيرونتان مىكنيم (37).
گفت: اى بزرگان كدامتان پيش از آنكه ملكه سبا نزد من آيد تخت وى را
برايم مىآورد (38).
عفريتى از جن گفت: پيش از آن كه از مجلس خود برخيزى تخت را نزدت
مىآورم كه براى اين كار توانا و امينم (39).
و آن كسى كه از كتاب اطلاعى داشت گفت: من آن را قبل از آنكه نگاهت
برگردد (در يك چشم بهم زدن) نزدت مىآورم و چون تخت را نزد خويش پا بر جا ديد گفت:
اين از كرم پروردگار من است تا بيازمايدم كه آيا سپاس مىدارم يا كفران مىكنم، هر
كه سپاس دارد براى خويش مىدارد و هر كه كفران كند پروردگارم بى نياز و كريم است
(40).
(سليمان) گفت: تختش را براى او وارونه كنيد ببينم آيا آن را مىشناسد
يا نه (41).
و چون بيامد بدو گفتند: آيا تخت تو چنين است؟ گفت: گويى همين است از
اين پيش ما از اين سلطنت خبر داشتيم و تسليم هم بوديم (42).
و خدايش از آنچه كه به جاى او مىپرستيد بازداشت كه وى از گروه
كافران بود (43).
بدو گفتند: به حياط قصر داخل شو، و چون آن را بديد پنداشت آبى عميق
است و ساقهاى خويش را عريان كرد، سليمان گفت: اين (آب نيست بلكه) قصرى است از بلور
صاف (ملكه سبا) گفت: من به خويش ستم كردهام، اينك با سليمان، مطيع پروردگار
جهانيان مىشوم (44).
بيان آيات
اين آيات پارهاى از داستانهاى داوود و سليمان (ع) را بيان مىنمايد
و عجايبى از اخبار سليمان و سلطنتى كه خدا به وى داده بود نيز ذكر مىكند.
(وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً
...) اينكه علم را نكره آورد، و فرمود: به داوود و سليمان علمى
داديم اشاره است به عظمت و اهميت امر آن، و در جاء ديگر قرآن علم داوود را
از علم سليمان جدا ذكر كرده، در
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 495