نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 4
نامبردگان، آرى تنها ايشان وارثانند (10).
آنان كه بهشت فردوس را ارث برده و هم ايشان در آن جاودانند (11).
بيان آيات
در اين سوره بر ايمان به خدا و روز قيامت دعوت شده و فرقهايى كه ميان
مؤمنين و كفار هست شمرده شده است. صفات پسنديده و فضايى كه در مؤمنان و رذائل
اخلاقى و اعمال زشتى كه در كفار هست ذكر شده و به دنبالش مژدهها و بيمها داده كه
بيمهاى آن متضمن ذكر عذاب آخرت و بلاهاى دنيايى است. بلاهايى كه امتهاى گذشته را
به خاطر تكذيب دعوت حق از بين برد و منقرض ساخت. و از دوران نوح (ع) گرفته از هر
امتى نمونهاى ذكر كرده، تا به عيسى (ع) رسيده است. سياق آيات اين سوره شهادت
مىدهد كه اين سوره مكى است.
[معناى فلاح و ايمان و اشاره به اينكه
ايمان علاوه بر اعتقاد قلبى، التزام به لوازم و عمل به مقتضيات اعتقاد را نيز شامل
مىشود]
(قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ)
راغب در مفردات مىگويد: كلمه فلح - به فتحه فاء و سكون لام- به معناى
شكافتن است و لذا مىگويند الحديد بالحديد يفلح- آهن با آهن شكافته
مىشود . و كلمه فلاح به معناى ظفر يافتن و به دست آوردن و رسيدن
به آرزو است. و اين به دو نحو است:
يكى دنيوى، و ديگرى اخروى، اما ظفر دنيوى رسيدن به سعادت زندگى است،
يعنى، به چيزى كه زندگى را گوارا سازد. و آن در درجه اول بقاء و سپس توانگرى و عزت
است.
و ظفر اخروى در چهار چيز خلاصه مىشود: بقايى كه فناء نداشته باشد،
غنايى كه دستخوش فقر نشود، عزتى كه آميخته با ذلت نباشد و علمى كه مشوب با جهل
نباشد، و به همين جهت گفتهاند: عيشى جز عيش آخرت نيست [1].
پس اگر دست يابى به سعادت را فلاح خواندهاند، به اين عنايت است كه
موانع را شكافته، كنار مىزند و رخسار مطلوب را نشان مىدهد.
و كلمه ايمان به معناى اذعان و تصديق به چيزى و التزام
به لوازم آن است، مثلا ايمان به خدا در واژههاى قرآن به معناى تصديق به يگانگى او
و پيغمبرانش و تصديق به روز جزا و بازگشت به سوى او و تصديق به هر حكمى است كه
فرستادگان او آوردهاند. البته تا اندازهاى