نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 284
گناهشان، بر دلهايشان مهر مىزند، در نتيجه
دشمن حق مىشوند و داعى به سوى حق را دشمن مىدارند، پس دشمنيشان با رسول خدا 6
به طور مجاز به خدا نسبت داده مىشود.
و اينكه فرمود:(وَ كَفى
بِرَبِّكَ هادِياً وَ نَصِيراً) معنايش- به طورى كه از سياق
بر مىآيد اين است كه امر دشمنى و عناد آنان، تو را به هول و هراس نيندازد، و از
ايشان در كار اهتداى مردم و نفوذ دينت در مردم و بين مردم نترس كه پروردگارت برايت
بس است، كه هر كس از مردم استحقاق هدايت دارد، و استعداد آن را دارد، هدايت كند، و
لو اينكه اينان كافر شوند، و طغيان كنند.
پس اهتداى مردم منوط و وابسته به اهتداى اين كفار نيست، و خدايت براى
نصرت تو، و دين تو بس است كه بدان مبعوثت كرده يارى مىكند، هر چند كه اينان از آن
دورى كنند، و تو را و دينت را يارى نمايند، پس اين جمله به منظور استغناء از كفار
بيان شده.
پس معلوم شد كه صدر آيه براى تسلى رسول خدا 6، و ذيل آن به منظور
استغناء از مجرمين قومش ابراز شده است، و در جمله و كفى بربك كه اولا
صفت ربوبيت از ميان صفات خداوندى اخذ شده، و در ثانى آن را اضافه به كاف خطاب
نموده و نفرموده: و كفى باللَّه به منظور تاييد آن جناب بوده است.
بحث روايتى [ (رواياتى در باره حبط اعمال و در ذيل آيات گذشته
مربوط به اهل جنت و نار)]
در تفسير برهان از كتاب الجنة و النار به سند خود از
جابر بن يزيد جعفى از امام باقر (ع) روايت كرده كه در ضمن حديثى كه در آن مساله
قبض روح كفار را ذكر مىكند، فرموده است: پس وقتى جان به گلوگاه مىرسد، ملائكه به
پشت و روى او مىكوبند، و گفته مىشود: در آريد جانهاى خود را، امروز به
خاطر سخنانى كه درباره خدا مىگفتيد، و به ناحق، نسبتها مىداديد، و به خاطر
اينكه از آيات او استكبار مىورزيديد به عذاب خوارى گرفتار و كيفر مىشويد و
اين همان است كه آيه شريفه(يَوْمَ يَرَوْنَ
الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً
مَحْجُوراً) متعرض آن است، پس ملائكه مىگويند بهشت بر شما حرام و محرم است[1].